ranjame
کاربر نیمهحرفهای
- ارسالها
- 205
- امتیاز
- 793
- نام مرکز سمپاد
- حلی
- شهر
- طهران
- دانشگاه
- صنعتی آریامهر
- رشته دانشگاه
- م.شیمی
پاسخ : حافظ
فکر کنم معنی افسرده با معنی فسرده تو - تا چند چو یخ فسرده بودن - یکی باشه و شاعر این شعر (فکر کنم نظامی) با حافظ حرفشون یکیه...
از یک طرف هم حافظ تو این بیت ؛ مثل اغلب بیت های دیگه می خواهد شعر و اندیشه ی خودش را ستایش کنه... یعنی می گه تو دل من یک آتشی نهفته است؛ اگر دود این آتش به افسردگان خام برسد؛ آنها را می سوزاند (یعنی خامی و پختگی و سوختگی را در یک مرحله به دست می آرن!) ... حالا چه برسه به اینکه این آتش بخواهد به جانشون بیفته
از یک طرف دیگه بلافاصله تو بیت بعد میگه با اینهمه یس که تو گوش این افسردگان خام خواندم و سعی کردم از خامی درشون بیارم ولی انگار ذات بد در طبیعتی که نشست؛ ندهد جز به وقت مرگ از دست... باز هم اون ها تو حال خودشون موندن و من هم که این همه بی تفاوتی را دیدم محرم رازی برای خودم پیدا نکردم و فریادهایی که از سینه فراتر نرفتن را تو دل خودم نگه داشتم...
البته بعید می دانم که منظور حافظ جوان هایی باشه که هنوز چیزی از عشق نمی دونن بعد افسرده یک عشق فرشی می شن... چون شعر حافظ علاوه بر اینکه یک شعر عرفانی و عاشقانه است؛ شعر اجتماعی هم محسوب می شه... ما حتی اگه بخواهیم از نظر اجتماعی به این شعر نگاه کنیم می بینیم که تو جامعه ی حافظ واقعا وضع اونطوری نبوده که مردم به خصوص جوانا بیان بعد از عشق افسرده بشن و اینجور حرفا... چه بسا که آنها تو سن 18؛ 19 سالگی تازه بفهمن فرق مرد و زن چیه :-[ به هر حال نسبت دادن افسردگان خام به زاهدان ریاکار و قلندران کج رفتار معقولانه تر به نظر می رسه و نزدیکتر به واقعیت
...
خوشم می آد بیشتر بحث و تبادل و نظر کنیم
so keep up the good work
فکر کنم معنی افسرده با معنی فسرده تو - تا چند چو یخ فسرده بودن - یکی باشه و شاعر این شعر (فکر کنم نظامی) با حافظ حرفشون یکیه...
از یک طرف هم حافظ تو این بیت ؛ مثل اغلب بیت های دیگه می خواهد شعر و اندیشه ی خودش را ستایش کنه... یعنی می گه تو دل من یک آتشی نهفته است؛ اگر دود این آتش به افسردگان خام برسد؛ آنها را می سوزاند (یعنی خامی و پختگی و سوختگی را در یک مرحله به دست می آرن!) ... حالا چه برسه به اینکه این آتش بخواهد به جانشون بیفته
از یک طرف دیگه بلافاصله تو بیت بعد میگه با اینهمه یس که تو گوش این افسردگان خام خواندم و سعی کردم از خامی درشون بیارم ولی انگار ذات بد در طبیعتی که نشست؛ ندهد جز به وقت مرگ از دست... باز هم اون ها تو حال خودشون موندن و من هم که این همه بی تفاوتی را دیدم محرم رازی برای خودم پیدا نکردم و فریادهایی که از سینه فراتر نرفتن را تو دل خودم نگه داشتم...
البته بعید می دانم که منظور حافظ جوان هایی باشه که هنوز چیزی از عشق نمی دونن بعد افسرده یک عشق فرشی می شن... چون شعر حافظ علاوه بر اینکه یک شعر عرفانی و عاشقانه است؛ شعر اجتماعی هم محسوب می شه... ما حتی اگه بخواهیم از نظر اجتماعی به این شعر نگاه کنیم می بینیم که تو جامعه ی حافظ واقعا وضع اونطوری نبوده که مردم به خصوص جوانا بیان بعد از عشق افسرده بشن و اینجور حرفا... چه بسا که آنها تو سن 18؛ 19 سالگی تازه بفهمن فرق مرد و زن چیه :-[ به هر حال نسبت دادن افسردگان خام به زاهدان ریاکار و قلندران کج رفتار معقولانه تر به نظر می رسه و نزدیکتر به واقعیت
...
خوشم می آد بیشتر بحث و تبادل و نظر کنیم
so keep up the good work