حافظ

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع sona
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : حافظ

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

دل ز پرده برون شدن شاید کنایه از بی تابی باشه، یعنی میگه قلبم اومد تو دهنم! دیگه طاقت ندارم مطرب جان کجایی؟
اما کار ما به نواست رو اصلا نمیفهمم ینی چی. بنال که ینی بنواز، پرده هم منظورش آهنگیه که میخاد بزنه. ولی بقیه اش...
 
پاسخ : حافظ

شاید منظورش از پرده لحظه یا سکانس مثلا باشه!
بعد تو مصرع اول منظورش از پرده پرده ی قلب هست دیگه. پس مصرع اول همونیه که شما گفتین
پس میگه بنال.شاید منظورش خوندنه و همینطور اینکه آز این لحظه دل من فقط به نوای تو آروم میشه
:-?
 
پاسخ : حافظ

بیت "در اندرون من خسته دل.." میتونه منظورش این باشه که حضرت حافظ تنگش گرفته بود! :-"
میتونه به چند پاره بودن "خود" دلالت داشته باشه، به غیر ارادی بودن عشق و...
به نظرم بیت بعد هم ایهام تناسب بشه گرفت که به نواست= خوبه/ نوا= دستگاهی در موسیقی امروز و مقامی در موسیقی قدیم
تقاضای نغمه‌ای میکنه برای آرامش که در دیدگاه عرفانی قابل تعبیر به تتقاضای فیض باشه-که البته راه تعبیر ظاهری و معمولی هم بازه-
یعنی فی المثل طرف بی‌تاب شده و میخواد قرآن قرائت کنه ،بیان چنین مضمونی دور نیست!
 
پاسخ : حافظ

به نقل از sahere :
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

توی این بیت هم میگه که رخ تو به جهان من زیبایی و آراستگی داد.
یعنی من به جها هیچ کاری نداشتم اما رخ تو جهان رو زیبا کرد 8-^
الان هردویی که گفتم یکی بود؟ :-" به جان خودم اگه یکی باشه :-"
 
پاسخ : حافظ

نخفته ام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صد شبه دارم شرابخانه کجاست


میفرمایند که :
از خیالی که دل من میپزد نخفته ام :-"
خمار صد شبه دارم هم دو معنی میده فک کنم .
یکی ینی خیلی خمارم و در جستو جوی شرابخانه برای رفع خماری ام
یکی هم مثلا میگن سیر هفت ساله مرغوبه و اینا :-"
اینم یه خماریه صد شبه داره.شاید مثلا بعد از صد شب اجازه رفتن به شرابخانه داره ... :-"

چرا دلش خیال رو میپزه ؟
 
پاسخ : حافظ

نه دیگه! خیال دلشُ میبره!

به نقل از sahere :
نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من

خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

ینی دل و دین برای من نذاشته این خیال. کل وجودیت‌م بازیچه‌ی دست این خیاله!
 
پاسخ : حافظ

چنین که صومعه آلوده شد بخون دلم
گرم بباده بشویید حق بدست شماست
میگه وقتی این گونه صومعه رو با خون دل آلودم ، رواست که برای این بیحرمتی با من مسلمانانه رفتار نکنید و
با باده مرا بشویید
حالا داره با این بیان ظریف میگه چنین شدت غمی رو باده فراوان باید!
 
پاسخ : حافظ

از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

فک میکنم منظورش اینه که برای این عابدین به من احترام میذارن و تکریم میکن که در دل من همیشه آتش عشق روشنه.

تاکیدم کرده که عشق هیچوقت از بین نمیره.
 
پاسخ : حافظ

به نقل از sahere :
چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب

که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

چه مژده ای بود که محبوب به ما داد و با اینکه عمر ِ ما داره میگذره، ماهنوز هم پر از امید و آرزوییم. این محبوبش خیلی آدم امیدوار کننده ای بوده :-"

آقا خب عرفانی ِ در حد ِ ما نیست :-"
 
پاسخ : حافظ

به نقل از sahere :
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند

فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

میگه: دیشب ندای عشق تو در باطن و درون من سر داده شد به طوری که هنوز هم انعکاس اون باقی ـه.


× تموم شد یعنی؟ 8-^
 
پاسخ : حافظ

:-فشردن ِ دست ِ ریحانه
شعر بعدی این باشه؟‌ :دی اگه این نباشه یکی یه چیز ِ‌دیگه بذاره :-"

ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینه نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را


دیگه خودتون ادامه بدید من رفتم :-"
 
پاسخ : حافظ

به نقل از F@temeh :
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

آقا من که سرم نمیشه، بیاید بگید :-"

منظورش از خاک بر سر کردن غم ایام اینه که ینی غم ایام رو بیخیالش؟ :دی یا نه؟ :-"

صرفا واسه شروع بحث درمورد شعر بود، وگرنه من گفتم که چیزی سرم نمیشه. :-"
 
پاسخ : حافظ

حافظ یکی از شاعرای مورد علاقه ی منه. به شدت! :x
امروز همینجوری داشتم حافظ میخوندم، یهو یه چیزی دیدم، این شکلی :-L شدم
البته خیلیـم بد نیستا ولی خب ...
به یمن دولت منصور شاهی - عَلَم شد حافظ اندر نظم اشعار
خداوندی به جای بندگان کرد - خداوندا از آفاقش نگه دار
 
پاسخ : حافظ

هنوز نقد شعر قبلی مونده‌ها. #-o
روند تاپیک این نیست دوستان، صفحات قبل رو یه نگاهی بندازید.
 
پاسخ : حافظ

به نقل از F@temeh :

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را

وزن شعر شاده و اکثر بیتها هم حالت غم نخوردن داره . واسه همین شاید بهتر باشه بقیه بیتها رو هم شاد معنی کنیم
دلق لباس کهنه‌س. ازرق یعنی کبود. متصوفه هم لباس کهنه کبود میپوشیدن در اون زمانواسه همین ازرق‌پوش هم به معنی صوفی استفاده میشه
 
پاسخ : حافظ

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

بیت دوم فکر میکنم در ادامه ی بیت قبلیشه. تو بیت قبل گفته بود که ساغر می دستشه و از اونایی نیست که خرقه ی کبود بپوشه (توضیحات در دو پست قبلی موجوده) تو این بیت میگه که درسته که جام می در دست بودن در ذهن و نظر انسان های عاقل کار بدیه و بدنامی به بار می آره؛ ولی این برای من مهم نیست
 
پاسخ : حافظ

به نقل از فاط² :
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را

البته از نظر علائم نگارشي
باده در ده ،چند از اين باد غرور؟

الان معني مصراع اول واضح تره
ميگه تا كي ميخواي باد غرور و فريب در سر داشته باشي مي بنوش و اين باد غرور كه بخاطر نفس فرمان ناپذير و بدعاقبت در سرت ايجاد شده رو خاك بر سر كن!!!

چيزي كه اينجا براي خودم جالبه و چندجاي ديگه هم تو شعراي حافظ ديدم اينه كه باده سبب مستي نيست
بلكه سبب هوشياريه
اينجا هوشياري از اين باد غرور!
 
پاسخ : حافظ

شعری که داشتیم روش بحث میکردیم و باهم معنی میکردیم رو من یه بار دیگه میذارم. :دی بیت بیت میریم جلو.


به نقل از F@temeh :
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینه‌ی نالان من
سوخت این افسردگان خام را

محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را

افسردگان خام منظورش کیا هستن؟
 
  • لایک
امتیازات: N.M
پاسخ : حافظ

به نقل از F@temeh :
دود آه سینه نالان من
سوخت این افسردگان خام را
منم خودم با این افسردگان خام مشکل دارم!
طبق توضیحات دکتر خطیب رهبر منظور از افسردگان خام مرده دلان ناپخته است
که احتمالا شامل بسیاری از تازه جوانان اون زمان میشده کسایی که شاید هنوز عاشق نشدن
یا اصلا شاید منظور زاهدان و اهل صوفیه باشه که طبق عقاید حافظ مرده دلان واقعی اند و آوردن لفظ خام هم برای زیبایی شعری و همخوانی با سوختن باشه
که یعنی آه دل من این دل من در دل اونها هم آتشی بر افروخت و اثربخش افتاد
اینا نظر منه!
 
پاسخ : حافظ

به نقل از برانول :
که احتمالا شامل بسیاری از تازه جوانان اون زمان میشده کسایی که شاید هنوز عاشق نشدن
یا اصلا شاید منظور زاهدان و اهل صوفیه باشه که طبق عقاید حافظ مرده دلان واقعی اند و آوردن لفظ خام هم برای زیبایی شعری و همخوانی با سوختن باشه
آره میشه گفت این جوانایی که هنوز چیزی حالیشون نیست از عشق و اینا بعد میان تیریپ افسردگی می گیرن ;D.
بعید میدونم کسی مثل حافظ بیاد برای درست کردن تناسب و تضاد تو شعرش از لفظ افسردگان خام استفاده کنه، خب اگه میخاست چیزی دیگه بگه جای سوختن هم یه کلمه ی دیگه می گفت
 
Back
بالا