tinaradvand
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 325
- امتیاز
- 3,075
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 3
- شهر
- تهران
- مدال المپیاد
- نقره دوره 11 المپیاد نجوم و اخترفیزیک
- دانشگاه
- شریف
- رشته دانشگاه
- عمران
پاسخ : حافظ
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی عشق داند که درین دایره سرگردانند
جلوهگاه رخ او دیدهٔ من تنها نیست ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپرهٔ [nb]خفاش[/nb]اعمی[nb]نابینا[/nb] نرسد که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یاد زهی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار ورنه مستوری[nb]پاکدامنی[/nb] و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه[nb]تفرجگاه[/nb] ارواج برد بوی تو باد عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
[nb]اگر کسی میتونه این شعر رو توضیح بده این کارو بکنه چون من ازش چیزی نفهمیدم [/nb]
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی عشق داند که درین دایره سرگردانند
جلوهگاه رخ او دیدهٔ من تنها نیست ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپرهٔ [nb]خفاش[/nb]اعمی[nb]نابینا[/nb] نرسد که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یاد زهی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار ورنه مستوری[nb]پاکدامنی[/nb] و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه[nb]تفرجگاه[/nb] ارواج برد بوی تو باد عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
[nb]اگر کسی میتونه این شعر رو توضیح بده این کارو بکنه چون من ازش چیزی نفهمیدم [/nb]