فوبیا

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mahshid_f
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : فوبیا

من از سوسک میترسم نکه چندشم بشه ها واقعا میترسم
اصا وقتی میبینم تپش قلب میگیرم...
 
  • لایک
امتیازات: Arina
پاسخ : فوبیا

من یه فوبیایی دارم میگم هاااااا ولی نخندین چون شاید ب نظر شما خیلی
مسخره بیاد :D

من فوبیا مورچه دارم
هر وقت مورچه میبینم :-& این طوری میشم
 
پاسخ : فوبیا

فوبیا تموم شدن چیز ها.
مثلا تموم شدن بنزین ماشین. تموم شدن تخم مرغ های داخل یخچال. تموم شدن منابع انرژی و آب کشور و کل دنیا :|
 
پاسخ : فوبیا

به نقل از __MITRA__ :
من یه فوبیایی دارم میگم هاااااا ولی نخندین چون شاید ب نظر شما خیلی
مسخره بیاد :D

من فوبیا مورچه دارم
هر وقت مورچه میبینم :-& این طوری میشم
خیلی وقت پیش از یه روانشناس شنیدم
میگفت در این مواقع اون موجود رو خیلی مسخره و مضحک تو ذهنتون تصور کنید
مثلا مورچه رو با یه مایو و عینک دودی بالا سرش تصور کن :))
حالا هرجور که از نظر خودت مضحک تره...
بعد کم کم اونو تو ذهنت به فاصله ی دور تصور کن
مثلا اول 2متری بعد 10 متری بعد...
نمیدونم رو مورچه جواب میده یا نه
ولی واسه من رو سوسک یه مدت کوتاهی جواب داد
بعد تمرینو بیخیال شده دوباره برگشت :-&
 
پاسخ : فوبیا

به نقل از amira$ :
خیلی وقت پیش از یه روانشناس شنیدم
میگفت در این مواقع اون موجود رو خیلی مسخره و مضحک تو ذهنتون تصور کنید
مثلا مورچه رو با یه مایو و عینک دودی بالا سرش تصور کن :))
حالا هرجور که از نظر خودت مضحک تره...
بعد کم کم اونو تو ذهنت به فاصله ی دور تصور کن
مثلا اول 2متری بعد 10 متری بعد...
نمیدونم رو مورچه جواب میده یا نه
ولی واسه من رو سوسک یه مدت کوتاهی جواب داد
بعد تمرینو بیخیال شده دوباره برگشت :-&

نمیودنم من هر راهی امتحان کردم فایده نداشت باز شد این :-&

اینو امتحان میکنم شاید جواب داد :D
 
پاسخ : فوبیا

به نقل از نسترنّگار :
یه راهی هست برای درمان فوبیا، بهش می‌گن فلادینگ. به انگلیسی Flooding. خیلی راه جالب و در عین حال ترسناکیه به نظرم. مثلاً اگر یه نفر از گربه می‌ترسه، می‌ندازنش تو یه اتاق پر از گربه و خودش مجبوره با ترسش در بدترین و شدیدترین حالت ممکن رو به رو بشه و کنار بیاد. فرد مجبوره نوع برخوردش با اون چیزی که موجب ترسش می‌شه رو عوض کنه. به عبارتی ترس جای خودش رو به آرامش می‌ده. خوبیه این روش اینه که سریع جواب می‌ده و معمولاً مؤثره. ولی خب روش‌های بهتری هم وجود دارن.
جالبه

من یه جا شنیدم یه صحبتی از یکی از امام ها

این که اگر از چیزی میترسید ، خودتون رو درون کار بیفکنید


اینو که خوندم یاد اون صحبت افتادم
 
پاسخ : فوبیا

گربه و مار ومارمولک ..کلا جکو جونورا ....
معلم زبان
 
پاسخ : فوبیا

سوسک ! فقط سوسک حموم ! :-s از عکسش دچار panic attack میشم
 
پاسخ : فوبیا

به نقل از نـازنـیـن :
فـــوبـــیـــای ایکبیری من!!! :-s
ععععععععععععیییییییییییییییییییییی :-& :-& :-&
هم از خودش هم از همه ی ایل و تبارش منزجرممممممممممممممم

gecko1g!ss.jpg
این که ترس نداره ، اینقد شکمش نرم و ناز نازیه ;;) :D
 
پاسخ : فوبیا

ترس از سگ Cynophobia
قالب تهی کردن مناسب ترین واژه برای توصیف واکنش من حتی در مقابل سگ های مینیاتوریه!
سگ مردم توی ماشین شون هم منو میترسونه و میتونم راهمو حسابی دور کنم! یا مثل دیوونه ها بچسبم به هرکی همراهمه و التماس کنم نجاتم بده!

وقتی بچه بودم خواستم به سگ باغ غذا بدم بهم حمله کرد، پسرداییم نجاتم داد ولی سگه کفشمو تیکه تیکه کرد
البته نمیتونم مطمئن باشم ریشش همینه
 
پاسخ : فوبیا

فکر کنم یکی از مسخره‌ترین فوبیاها ر‍و دارم !
رینگ‌تونِ گوشیِ موبایل.
مقدارِ خیلی خیلی کمی هم خودِ گوشیِ موبایل :د
 
پاسخ : فوبیا


من از یه فوبیایی دارم که نمیتونم درست توضیحش بدم!!!!!!!یه سری اشکال که توشون سوراخ سوراخه.....مثل شکلی که از توی استخون هست.......یعنی انقدر میترسم که روی این عمسا توی کتابام استیک نوت میچسبونم نبینمشون
 
پاسخ : فوبیا

دبیر زیستمون :|
دبیر پرورشیمون X_X
و....معاااااونمون...ببخشیدا خیلی عذر میخوام که اینو میگم ولی خیلی وحشیه عین سگ پاچه ی همه رو میگیره :| >:p
 
پاسخ : فوبیا

فوبیای سوراخ دارم من.
البته به نظرم "خیلی" تلقینیه ، یه جایی خوندم اکثر مردم تا زمانی که نمیدونن چیزی به اسم فوبیای فلان چیز وجود داره ازش نمیترسن.
 
پاسخ : فوبیا

من فوبیای آینده دارم!
یعنی همیشه به این فکر میکنم اگر فلان اتفاق بد که من دوست ندارم بیفته چکار کنم! دائم در حال پیدا کردن راهی برای اتفاقات بدی هستم که در آینده اگر بیفته!! جالب ایه یه جا خوندم ۵٪ چیزی که فکر میکنیم هم اتفاق نمیفته ولی خوب من باید همه چیزو از قبل پیش بینی کنم و آماده باشم وگرنه نمیشه! بعد جالبه همه جیزو به بدترین شکل ممکن هم تصور میکنم که شاید ۱٪ هم اونطوری نشه!!
 
پاسخ : فوبیا

Ophidiophobia
حتی از این که کلمه ی فارسیش رو بنویسم حالم بد میشه! :‌)‌)
لحظه ی به وجود اومدنش هم دقیقا یادمه. پنجم دبستان یا اول راهنمایی بودم، توی کتاب علوم یا زیست معلم داشت درس می‌داد و من داشتم صفحه‌های جلوتر رو می‌خوندم. رسیدم به عکسش که داشت یه موش رو می‌بلعید. یه مدت بهش خیره شدم، بعد یهو یه چیزی تغییر کرد، سریع برگشتم رو همون صفحه‌ای که معلمه داشت درس می‌داد و وقتی به اونجا رسید هم من بازش نکردم. بعد طی این سال‌ها هی بدتر و بدتر و بدتر شد و روندش هم کاملا واضح و مشخص بود، منتها کاری از دستم برنمیومد. :دی
 
پاسخ : فوبیا

فواره و چیزای بلند دیگه مثل درخت بلند و دراز :(( :(( :(( :(( :(( :((
 
پاسخ : فوبیا

فوبیای اجتماعی
این که جلوی تعدادی آدم بخوام حرف بزنم خصوصا اگه نشناسمشون :-ss :-s
تمام عضلات بدنم میلزرن
 
Back
بالا