پاسخ : خواب
من خوابایی رو که دایم می بینم خیلی دوست دارم ! واسم عجیب و خاصن . خوابایین که احساس می کنم مربوط به خاطرات گذشته یا احساساتم هستن و سالی یکی دوبار می بینمشون اما نمی فهمم چین ! یکیشون یه خوابیه که تا دوسه سال پیش هر ازگاهی میدیدمش اما بالاخره یکی دوسال پیش تموم شد
خواب می دیدم دارم از یکی از کوچه های اطراف دبستانمون رد می شم و کوچه یه جوریه ! انگار یه ساختمون بزرگ دارن اونجا می سازن و من هی باید از روی تیر آهن هایی که کار گذاشتن رد شم اما خیلی مواظب باشم ! چون زیر ساختمون عین جهنمه ، آتیش و مواد مذابه و من باید مواظب باشم از رو تیر آهنا نیفتم ! این خواب رو سالی یکی دوبار می دیدم اما خب یکی دوسال پیش خواب دیدم که بالاخره اون کوچه جهنمی رو آسفالت کردن و دیگه عین جهنم نیست
از اون به بعد دیگه خواب اون جا رو ندیدم !
یه ساختمونم هست که نمی دونم کجاست و قضیه ش چیه اما گاهی خوابشو می بینم .
خونه مامان بزرگ مرحومم رو هم که الان خاله و داییم توش زندگی می کنن گاهی خوابشو می بینم که می رم طبقه بالاش و طبقه بالاش تو خواب کلی فرق داره با واقعیت ! کلی بزرگه و دیوارا و ستونای عجیب مرمری داره !
یه موضوعی هم که خیلی آزارم می ده و همیشه ازش می ترسم گاهی خوابشو می بینم . هی خواب می بینم با کسی که دوستش دارم قرار گذاشتم و یا مامانم می فهمه یا یه مشکلی پیش میاد که نمی تونم برم سر قرار ، یا ... ضمیر ناخودآگاهه دیگه
وحشتناک ترین خوابایی هم که دیدم یکیش این بود که مدرسه ما رو اردو برده بود قصر فراعنه و اینا ، آدما رو اونجا به بدترین وضع شکنجه می کردن ، دماغ و گوششونو می بریدن و صدای جیغ آدمایی که شکنجه یا اعدام می شدن میومد و من از بوی شدید خون حالت تهوع گرفته بودم ! یکیشم باز خون و خونریزی بود
خواب دیدم یه دستگاه خیلی بزرگ به اندازه 15 16 تا خونه ، بیرون خونمونه ، که سالهاست بخاطر خطرناک بودنش راهش ننداختن اما داداشم نمی دونست و با جابجا کردن یه میله ناخواسته به کار انداختش . خلاصه کارگرا هی میرفتن بالای دستگاه و سعی می کردن خاموشش کنن اما هرکدوم به یه طریق وحشتناکی می مردن ، یکیشون پرت می شد پایین ، یکی انقد اینور اونور پرت میشد تا بالاخره سرش می خورد به یجا می مرد . حتی یادمه صدای جر خوردن یه آدم رو هم شنیدم و دیدم که خونش پاشید تو حیاطمون و چند قطره شم پاشید تو صورتم ، بوی خون حالمو بهم می زد ... کلا بدم میاد از خونریزی