...
اما خاطره که دیگه از یوسف ناامید شده بود تصمیم گرفت واقعاً درس بخونه،
پدر و مادرش رو تحدید کرد که اگه این نذارن درس بخونه خودکشی میکنه
پدر و مادرش هم....
...
اما خاطره که الان آدم کوچیکی نبود خودش رو بی خیال گرفت و گفت:اگه واقعاً دوسم داشتی حداقل از ایران نمیرفتی.
بعدش گفت من و رامینم به هم علاقه داریم.
یوسفم گذاشتو با نامزدش از عروسی رفت.
...