داستان بسازیم (یک جمله اضافه کنید)

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تهش زیاد خوب نشد ...
 
خب چرا شروع نمیکنید؟؟
من شروع کنم؟
 
داستان بعدی رو #عشقی نکنید.
من همیشه دوست داشتم یه داستان بگم در ارتباط با یه انسان که خودش تنها توی دنیا مونده...
(بقیه از بین رفتن)و نشد!! چون ذهنم یهو قفل میکرد وسطش.
به هرحال موضوع جالبیه فکر میکنم پیشنهاد خوبی باشه!
 
داستان بعدی رو #عشقی نکنید.
من همیشه دوست داشتم یه داستان بگم در ارتباط با یه انسان که خودش تنها توی دنیا مونده...
(بقیه از بین رفتن)و نشد!! چون ذهنم یهو قفل میکرد وسطش.
به هرحال موضوع جالبیه فکر میکنم پیشنهاد خوبی باشه!
خب ماهمه منتظر استارت قضیه ایم
پ.ن:دقیقا شده مثل این که میگم:معلم میگه هرکس میخاد پاشه بره بیرون،همه میخان ولی منتظر اولین نفرن که بره:))
 
داستان بعدی :
با اجازه

×بچه ها ی جمله اضافه کنین تاپیک نخوابه . جاست یک جمله نهایتا اگه دیدین ممکنه افسار داستان در بره و نفر بعدی ایده ی شما رو ادامه نده 3 جمله -_-
×اولش رو چون میخواستم ایده بدم زیاد شد :-"


دیشب ، بارون باریده ولی زمین خیس نیست . چون آفتاب هست ، آفتاب شدیده. راه رفتن روی زمین خیس رو بیشتر دوست داشتم ولی همین زمین خشک گرم هم بخاطر قدم هایی ک تا جایی که اون هست ، برداشته میشه ، مقدسه.
این داستانه یا شعر نو؟
 
دیشب ، بارون باریده ولی زمین خیس نیست . چون آفتاب هست ، آفتاب شدیده. راه رفتن روی زمین خیس رو بیشتر دوست داشتم ولی همین زمین خشک گرم هم بخاطر قدم هایی ک تا جایی که اون هست ، برداشته میشه ، مقدسه.

دستم رو سایبون چشمام می کنم بلکه از شدت تیزی نور آفتاب کم کنم اما نور روی آسفالت قدیمی و رنگ و رو رفته ی زیر پاهام می خوره و دوباره بازتاب میشه
 
دیشب ، بارون باریده ولی زمین خیس نیست . چون آفتاب هست ، آفتاب شدیده. راه رفتن روی زمین خیس رو بیشتر دوست داشتم ولی همین زمین خشک گرم هم بخاطر قدم هایی ک تا جایی که اون هست ، برداشته میشه ، مقدسه.دستم رو سایبون چشمام می کنم بلکه از شدت تیزی نور آفتاب کم کنم اما نور روی آسفالت قدیمی و رنگ و رو رفته ی زیر پاهام می خوره و دوباره بازتاب میشه
----------------------------
همینجوری که داشتم روی اسفالت راه میرفتم یهو هوس کشیدن یه قلیون دوسیب زد به کلم .
 
دیشب ، بارون باریده ولی زمین خیس نیست . چون آفتاب هست ، آفتاب شدیده. راه رفتن روی زمین خیس رو بیشتر دوست داشتم ولی همین زمین خشک گرم هم بخاطر قدم هایی ک تا جایی که اون هست ، برداشته میشه ، مقدسه.دستم رو سایبون چشمام می کنم بلکه از شدت تیزی نور آفتاب کم کنم اما نور روی آسفالت قدیمی و رنگ و رو رفته ی زیر پاهام می خوره و دوباره بازتاب میشه. همینجوری که داشتم روی اسفالت راه میرفتم یهو هوس کشیدن یه قلیون دوسیب زد به کلم .
راستش بعدِ اون اهل دود شدم.
 
دیشب ، بارون باریده ولی زمین خیس نیست . چون آفتاب هست ، آفتاب شدیده. راه رفتن روی زمین خیس رو بیشتر دوست داشتم ولی همین زمین خشک گرم هم بخاطر قدم هایی ک تا جایی که اون هست ، برداشته میشه ، مقدسه.دستم رو سایبون چشمام می کنم بلکه از شدت تیزی نور آفتاب کم کنم اما نور روی آسفالت قدیمی و رنگ و رو رفته ی زیر پاهام می خوره و دوباره بازتاب میشه
همینجوری که داشتم روی اسفالت راه میرفتم یهو هوس کشیدن یه قلیون دوسیب زد به کلم . راستش بعد اون اهل دود شدم.
----------------------------
قبلشم بودم ولی کم شاید هفته ای یکبار یا ... . ولی اونروز اتفاقی افتاد که بعدش ،روزم بدون نیکوتین شب نم شد ...
 
----------------------------
قبلشم بودم ولی کم شاید هفته ای یکبار یا ... . ولی اونروز اتفاقی افتاد که بعدش ،روزم بدون نیکوتین شب نم شد ...
همه زندگیمو باخته بودم. از دود و دم رسیدم به زنبازی و مواد فروشی. (یکی از توزیع‌کنندگان مواد هایزنبرگ در ایران) وقتی تو حالت خماری تو خونه‌ی ۳۰ متری بدون فرش و وسیله‌ام می‌خوابیدم احساس می‌کردم آخرین مرد دنیام. ولی وقتی شیشه (توجه شود فقط کریستال آبی تولید هایزنبرگ می‌کشیده) می‌کشیدم...
 
همه زندگیمو باخته بودم. از دود و دم رسیدم به زنبازی و مواد فروشی. (یکی از توزیع‌کنندگان مواد هایزنبرگ در ایران) وقتی تو حالت خماری تو خونه‌ی ۳۰ متری بدون فرش و وسیله‌ام می‌خوابیدم احساس می‌کردم آخرین مرد دنیام. ولی وقتی شیشه (توجه شود فقط کریستال آبی تولید هایزنبرگ می‌کشیده) می‌کشیدم...

ب حدی حالش بد شده بود بردنش بیمارستان
اونجا دیدمش منم ...
خواستم ببرمش مرکز ترک اعتیاد نذاش
بردمش ولی فرارکرد ....
 
ب حدی حالش بد شده بود بردنش بیمارستان
اونجا دیدمش منم ...
خواستم ببرمش مرکز ترک اعتیاد نذاش
بردمش ولی فرارکرد ....
حالا من موندم و یه بچه نوزاد تو بغلم و پدری که دو ماه ازش خبری نیست ..
 
Back
بالا