مشاوره روان‌شناسی

رنگین کمان

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,006
امتیاز
13,902
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
اردبیل
رشته دانشگاه
علوم آزمایشگاهی
برای افزایش اعتماد به نفس چیکار کنم ؟
 

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
برای افزایش اعتماد به نفس چیکار کنم ؟
یه لیست درست کن و توی اون ویژگی های مثبتتو بنویس،چن روز به لیستت نگاه کن و به خودت افتخار کن.
حالا باید سعی کنی اعتماد به نفستو بالاتر ببری و اون لیستتو اضافه کنی.
چه جوری؟
مثلن اعتماد به نفست پایینه و نمیتونی ارائه بدی سر کلاس،خودت داوطلب شو یه مطلب رو ارائه بده،قبلش حسابی تمرین کن و به خودت بگو میتونی.
اگه ارائه ی خوبی دادی این که "من خوب ارائه میدم" رو هم به لیستت اضافه کن.
بازم اگه زمینه ای رو مشخص میکردی احتمالن دوستان میتونستن بیشتر بهت کمک کنن.
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399

جوجه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,998
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
کرج . ری. تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران
رشته دانشگاه
روان شناسي باليني
ایا مهرطلبی منسوخ شده ؟
کسی که جلوی کسی خوبیش را میگوید پشت سرش بدش را (هلاکویی)
؟ ؟؟
یا اینکه تلاش برای خشنود ساختن هممه
منسوخ یعنی چی؟
تو طبقه بندی رسمی اختلالات یه همچین چیزی نداریم. (اختلال شخصیت مهرطلب مثلا) ولی سبک تعامل بعضی ها هست و توسط یه سری از اساتید تبیین شده ، به نظرم با اختلال شخصیت وابسته که اونم خیلی حساسه به "طرد" دیگران نزدیکه ، یه کم هم شبیه اختلال شخصیت نارسیستیک می تونه باشه ، از این نظر که نارس ها بقیه رو برای حمایت و توجه و تحسین می خوان همش.
این دو تا که گفتم تو طبقه بندی هستن، درمان هم دارن.

راستی چون یه مدتی نبودم برای همه سمپادیاییا بگم اینو، خواستین یه جای ارزون بیایین ، من الان تو کلینیک انستیتو روان پزشکی تهرانم (مال دانشگاه ایرانه ، بقل بیمارستان رسول) که البته خودم تو مرخصی زایمانم تقریبا کم می رم ، ولی دانشجوها و اساتید ، چه روان شناسا چه روان پزشکا هستن و با توجه به قیمتش، کیفیتش خوبه.

برای اون دوستمون که گفت زیاد می خوابه ، البته این مقداری که گفتی خیلی زیاد هم نیست، ولی وقتی بعدش باز هم سرحال نیستی این دیگه خوب نیس
پارسال پاییز یه مراجع داشت دوستم داشتن اخراجش می کردن از دانشگاه، انقدر که ول می چرخید درس نمی خوند همش می خوابید. بشارتی برای خسته های سمپادیا که آخر ترم سرحال تر بود و قبول شدP:> (اینو بیشتر بدین سبب گفتم که مراجعه به روان شناس و مشاور رو موکول به بدترین وضعیت بحران نکنین)


نقل قول همه پیاما سخته ببخشید، برای اون دوستمون هم که گفتن طبع و طب سنتی و اثراتش :
تا حد خوبی باهات شخصا موافقم. خودم حتی با قرص آهن و مولتی ویتامین هم روحیه م بهتر می شه :D . سلامتکده احمدیه و سلامتکده طوبی دو تا مرکز دانشگاهی طب سنتی هستن برای دانشگاه تهرانن و پزشک هایی که بعد از پزشکی دارن از این تحقیقاتا می کنن و مریض میبینن و ... بد نیست مراجعه بهشون.
 

رنگین کمان

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,006
امتیاز
13,902
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
اردبیل
رشته دانشگاه
علوم آزمایشگاهی
کتابای روانشناسی مرتبط بخون
ریشه یابی کن
درستش کن
در نهایت اگه کارت هنوز زار بود به روانشناس مراجعه بفرما
قبلا اعتماد به نفسم خیلی خوب بود تو یه ماه اخیر اینطوری شدم ریشه اش چی میتونه باشه
 

moonelin

مهتاب
ارسال‌ها
264
امتیاز
8,625
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
سلام بچه ها
من دچار یه وضعیتی شدم که نمیدونم اسمش چیه
قبلا با وجود مشکلاتی که داشتم برای یک ساعت هم که شده میتونستم خودمو سرگرم یک فیلم یا کتاب یا هر چیز دیگه ای کنم اما الان هیچی ذهنمو آروم نمیکنه.
دچار overthinking شدم به این صورت یک ساعت رو جزوه خیره باشمم نمیتونم ذهنمو رو درس متمرکز کنم و همش دارم فکر میکنم. شبا اگه ولم کنن تا ساعت ۳ نصف شب میتونم قدم بزنم و فقط اهنگ گوش بدم. به حرفای استاد خیلی کم توجه میکنم چون نمیتونم گوش بدم چی میگه. از برنامه ریزی برای کار ها بیزار شدم و مجبوری دارم انجام میدمشون.خلاصه که ناتوان شدم در مدیریت زندگیم
کسی دچار این حالت شده؟

مشکل مشترک ؛ وسط این دریای درس و مشق و کار و زندگی .
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399

جوجه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,998
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
کرج . ری. تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران
رشته دانشگاه
روان شناسي باليني
يعني برعكس گفتم؟ هيستيرنيك ها خوراك شون براي زنده موندن توجه هست بيشتر .

اختلال شخصيت متزلزل خيلي باحال بود نه نداريم ولي هويت تثبيت نشده، تو نوجوني جووني خيلي اشكالي نداره بالاخره در حال رشديم، ديگه خيلي نبايد طولاني بشه، يه درصدي از تغيير و رشد هم هميشه باشه بدك نيس، نباشه دگم ميشيم

مي خواي بگي تو بقيه ارتباطاتت تو شخصيت مستقل بودي، حالا درگير رابطه اي هستي كه نقش ديگه اي رو داري ايفا مي كني؟ از نقش جديد ناراضي هستي؟
 

جوجه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,998
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
کرج . ری. تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران
رشته دانشگاه
روان شناسي باليني
نه منظورم اینه توجه زیاد با بی توجهی فرق داره :-"
نه درگیر ارتباطی نیستم
ایا اشخاص دیگر با تلقینشون میتونن راه ما رو عوض کنن اگر شخصیت اسیب دیده ای داشته باشیم ؟

کلا بخش خوبی از شخصیت آدم ها تو تعامل ها شکل می گیره. منظورم از ارتباط، ارتباط خاصی! نبود. کلا هر مدل ارتباطی. بچه ای که از بچگی بهش گفتن تو خیلی نازی ، با اونی که هی زدن تو سرش که ایکبیری ای! قطعا متفاوته. کلا تاثیر محیط روی آدم، فقط برای اون چیزی که بهش می گی "شخصیت های ضعیف" نیست، همه تا حدی اثر می گیریم . بچه تر که هستیم اثرهایی که می گیریم بیشتر پایداره و یه عمر باهامون می مونه ، هر چی بزرگتر می شیم، تلقین ها موندگاریشون کمتر می شه.

یه پژوهش باحال تو این زمینه قبلا دیدم، دانشجوی از لحاظ درسی آخر تو یه دانشگاه خیلی خفن(پژوهش اینا مال هاروارد بود) ، از یه دانشجوی خوب تو یه دانشگاه معمولی ، خیلی وقتا باسواد تره . ولی چون همش حس کرده وای وای من از همه اینا بدترم ، این یه جوری توی وجودش میتونه بشینه که متاسفانه آینده شغلی اش رو هم تحت تاثیر می ذاره و پایینتر از اون که تو دانشگاه نیویورک تپه (!) شاگرد اوله می شه.

کلا از بودن با آدم های مسموم بپرهیزید! (چه نصیحت گونه شد، اوهووم اوهووم) یه عده کلا هر چی آشغال تو وجودشون هست می خوان بریزن رو بقیه و این آشغال ریختن هاشون "گاهی"می تونن ما رم خسته و ملول و مسموم کنن. (حتی موقت) حتی قوی ترین هامونو
 

جوجه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,998
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
کرج . ری. تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران
رشته دانشگاه
روان شناسي باليني
خواش میکنم لطفا بخونید این متنو:
(ببخشید که طولانی مینویسم)من اسمام ۱۵ سالمه از مشهد و خب مسلما نهمم و امسال انتخاب رشته دارم.فرزانگان ۲ هم هستم
برای انتخاب رشته روحیه من اصلا با تجربی سازگار نیست یعنی اگه یه نفر جلوم غش کنه هم باید به اون آب قند بدن هم به من!! و نمیتونم به گرایش هایی که آدم هارو خونی مالی میکنن (مثل دندونپزشکی و جراحی و...) برم و کلا از آسیب زدن به بدن آدم ها هر چند برای خوب کردن وضعیت جسمیشون باشه(مثل تزریقات و آمپول زدن و...) بدم میاد و واقعا بهم میریزم و شب خوابم نمیبره/: در مجموع اصلاااا از تجربی خوشم نمیاد و واقعا تحملش رو هم ندارم
درباره ریاضی عمران و معماری رو دوست دارم. اما همونطور که میدونید خیلی از دانشگاه ها دیگه دختر رو برای عمران نمیپذیرن و برای معماری هم همش باید توی ساختمون با آقایون باشی(که تربیت خونوادگیم این موضوع رو رد میکنه و خودم هم دوست ندارم با آقایون سر و کله بزنم هر چند که استثنا داریم) و غیر از اینا اصلا بازار کار نداره واسه خانوما. خودم مورد های زیادی(حتی آقا)دور و برم دارم که در رشته های ریاضی فوق لیسانسن اما شغلی ندارن و بیکارن
میمونه انسانی(my love):رشته ای که من خیلی موافقشم انسانیه.عاشق ادبیات و شعرم.تحلیلگر خوبی ام و حفظیاتم خوبه(البته الان چون درس های تخصصی خیلی روم فشار میارن نمیتونه خیلی به عمومیام برسم و نمره هام خیلی هم عالی نمیشه).فقط عربیم ضعیفه اما اونم از بابام که کمک میگیرم میتونم یکم بفهممش.اگه بتونم برم انسانی بدون شک روانشناسی رو انتخاب میکنم چون خیلی دوست دارم به انسان ها کمک کنم و حالشون رو خوب کنم( اما نه به وسیله رشته تجربی)
اما مشکل من اینه:
مامانم به شدت مخالفه با ریاضی و انسانی و میگه فقط تجربی.البته کلا انسانی رو رشته محسوب نمیکنه.یعنی وقتی باهاش صحبت میکنم کلی دلیل میاره که ریاضی خوب نیست واست(البته دلیلاش رو قبول دارم)وبعد میگه پس تنها گزینه ای که داری تجربی هست.اصلا انگااار نه انگااار که انسانی هم رشته اس.یه بار اول سال به مامانم گفتم من در کنار معماری و عمران روانشناسی رو هم خیلی دوست دارم.چشمتون روز بعد نبینه چنان باهام دعوا کرد که دیگه تا الان که امتحانای ترم اوله دیگه جرئت نکردم اسم انسانی رو بیارم.همون روز کلی باهام دعوا کرد که اصلا برو روانشناس شو و دعوا های زن و شوهرارو صاف کن و........
و یه چیز دیگه که رشته مامانم انسانی بوده!!!!!!! اما چون توش موفق نشده فکر میکنه دیگه منم موفق نمیشم
به هر حال مامانم بهم گفت حق نداری تا آخر سال تحصیلی باهام درباره رشته صحبت کنی و تا اون موقع باید همه درس هات رو خوب بخونی و همه رو ۲۰ بگیری بعد آخر سال دعواهامون رو بکنیم و بعد انتخاب رشته کنی. با این حال خود مامانم همش جلوی همه میگه دختر فلانی دکتره کلی پولداره و... یا مثلا وقتی یه نفر بر اثر سرطان فوت میکنه میگه ایشالا شما دکترای آینده یک داروی خوب برای درمان سرطان درست میکنین تا مردم از این حالت در بیان . و من هر روز بیش تر زجر میکشم و الان دیگه هر شب دارم با گریه میخوابم و مثل افسرده ها شدم
تو رو خدا کمکم کنید چطور همون آخر سال مامانمو متقاعد کنم(در ضمن اگه به کسی حتی یه مشاور بگم که در این باره واسطه بشه و با مامانم صحبت کنه مامانم خیلی دعوام میکنه و بعد بدتر رفتار میکنه در این موضوع.کلا اخلاق های خاصی داره)

سلام
چقدر خوب که انقدر واضح می تونی مشکلت رو بفهمی و توضیحش بدی.
تو محیط کار زیادی مردونه رو نمی خوای، خون و خون ریزی هم نمیخوای، این دو تا رو دقیق می دونی.
می مونه یه عالمه رشته که یه ذره شونو قر و قاطی نوشتم اینجا مثل
ادبیات
زبان ها
روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد
مهندسی پزشکی
کاردرمانی، گفتار درمانی
داروسازی
حسابداری
رادیوگرافی اینا
حقوق
گرافیک
طراحی صنعتی
مدیریت
و ...
پیشنهاد من اینه:
اول یه ذره کاوش کن اون چیزایی که کارشون رو دوست داری ، تو تصور 40 سالگیت اون کاره بودن رو می پسندی رو انتخاب کن تو یه لیست برا خودت ، برای لیست رشته های و بازارکارشون با مشاور بحرف(هر چند من از مشاورای مدرسه خیلی خیر ندیدم در این زمینه. زیاد با بازارکار آشنا نبود ، فقط با رشته ها آشنا بود مال ما)
بعد که فهمیدی چیا می خوای، برو ببین ته موفقیت هر کدوم کجاست. دوستش داری؟ به چشمت میاد؟ به نظرت می خوایش بشه 8 ساعت از هر روزت؟ می خوای باهاش معرفی شی؟ می خوای کنارش پیر شی؟ می خوای عمرت رو بفروشی بهش؟
مثلا یه طراح صنعتی خفن که طراحی های لوستر ! فلان شرکت رو انجام می ده .
احتمال داره با رفتن این پله ها و دیدن ته ته موفقیت هر کدوم، هی رشته ها تو لیستت بالا پایین بشن. لیست بیست تایی ات بشه 15 تا و هر تغییر دیگه ای.
وقتی تموم شد ، ببین اوضاش چطوریه. یا قسمت اعظم و دوست داشتنی هاش تو تجربیه ، یا نیست!
در اولین حالت برو فعلا استراحت کن و خودت رو برای چالش های آینده گرم نگه دار (چون اینجا رو بی دردسر رد شدی، ولی بالاخره یه جا می رسه که رد نمی شی!)
در حالت دوم، پیشنهاد من اینه که اول استراتژی های نرم رو بری (یه مدت از موفق های اون رشته ها که برای لیستت یافتی شون خیلی اتفاقی حرف بزن تو خونه! اوووف مامان زنه رو ببین یه نرم افزار بازی نوشته، 10 میلیارد در آمد داره ، تموم، رد شو برو دیگه درباره ته دیگ سیب زمینی بحرف، فقط با یه علامت کوچیک بی جر و بحث نشونشون بده چطور خفن بودن منحصر در پزشکی نیس، تابلو هم نکنی ها، نمونه هات ایرانی باشه بهتره، ولی مثلا ظاها حدید یه معمار خفن جهانی هستش ، گزینه های خارجی اینجوری هم بدک نیس)(اگه دیدی همین اشاره های کوچیک هم سر یه زخم گنده رو باز می کنه و می شه بحث رو مخ ، فعلا به خاطر این که به درست آسیب نزنه همین راه حل نرم رو هم بی خیال شو)
استراتژی های نرم ایشالله که جواب بده . نداد هم غصه نخور، فقط دو لا کفش آهنی از احترام و اعتماد به نفس و اطلاعات دقیق پات کن و برو وسط میدون، ولی الان نه ، زمانی که وقتش شد. این مدت زمان کشمکش ها هر چی طولانی تر بشه دو طرف بیشتر امید دارن همدیگه رو مغلوب کنن و فرسوده می شی!
حالا فعلا تا زمانش نرسیده ، تمام وقت های درس نخوندنت می تونی روی افزایش اطلاعات بذاری، اونم نه صرفا برای مغلوب کردن ، که برای گسترش اطلاعاتت برای بهترین انتخاب رو کردن برای خودت


راستی!
اگه خیلی روان شناسی دوست داری و شد خفن ترین گزینه، از تجربی بیا خب . حتی از ریاضی هم می شه رفت روان شناسی صنعتی سازمانی ، ارشد گرایش رو تغییر داد . حتی می شه ریاضی خوند و کنکور انسانی شو داد مثل کاری که خود من کردم.
 
آخرین ویرایش:

جوجه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,998
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
کرج . ری. تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه تهران و دانشگاه ع.پ. ایران
رشته دانشگاه
روان شناسي باليني
ااا شما رشته تون روانشناسیه ک البته فکر کنم آخر میمیرم در حسرتش
ممنون،خیلی اطلاعات خوبی بود فقط برای بند آخرتون من فکر میکنم اینکه بخوام سه سال یک سری درس های سخت رو که هیچ علاقه ای ندارم بهشون بخونم هدر کردن ۳ سال از مهم ترین سال های عمرمه که شاد و جوونم توشون...درسته؟
در ضمن شما الان راضیین از رشته تون؟برای بازار کارو...

تجربي بري اينجوري نيست كه به دردت نخوره اصلا، ما تو ليسانس سه تا درس زيست و فيزيولوژي و نوروسايكولوژي داشتيم، تو ارشد هم نوروسايكولوژي و سايكوفارماكولوژي كه همه شون براي بچه هاي تجربي راحت تر بود
رياضي هم آمار البته توش خيلي مهمه، كه بازم بچه هاي رياضي تجربي توش بهترن

از جهت بازار كار، من كه فعلا تو درمانگاه دانشگاه بايد مراجع ببينم فقط. اومدم بيرون معلوم مي شه اوضاع چطوره
 

tizechamoosh

Hasty Khoshg Daman
ارسال‌ها
402
امتیاز
553
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
اینستاگرام
من حدود یساله احساس شدیدی دارم که دارم روانی میشم
-_-
قبلشم این حسو داشتم ولی کمتر بود
-__-
راه حلی ندارین ؟
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,498
امتیاز
71,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی

tizechamoosh

Hasty Khoshg Daman
ارسال‌ها
402
امتیاز
553
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
اینستاگرام
چرا ؟ چه توجیهی براش داری ؟ چه چیزهایی نگرانت کرده ؟ چه نشونه های خطرناکی توی خودت می بینی؟
مثلا از پله که دارم میام پایین میل شدیدی به پرت کردن خودم دارم
نه روی پله ها از اون‌ وسط پله ها که خالیه و چند طبقه سقوط میکنی
و از این دست ...

فکر میکنم توهم میزنم
بعضی چیزا رو چند بار چک میکنم
اخرشم نمیتونم تمیز بدم که این تصویری که تو ذهنمه رو دیدم یا چیزیه که فکر کردم یعنی توهمه
مثلا قفل کردن در و ...
مثلا چند بار حرفمو تکرار میکنم و نمیتونم تشخیص بدم که الان اینو گفتم یا داشتم فکر میکردم که بگم
خودم متوجه نمیشم بقیه میگن که گفتی

حس میکنم کنترل احساساتمو از دست دادم
یعنی گریم خندم و ...
مثلا دلیل گریمو نمیدونم و‌زود گریه میوفتم
مثلا ی چیز کوچیک انقد میخندم و نمیتونم جلوشو بگیرم تا اخرش با گریه تموم میشه
انگار من توی اون کسی که میخنده زندانیم

کابوسام بیشتر شده
یعنی الانا هر بار خواب میبینم قطعا کابوسه خیلی وقتام اصن یادم نیست
فقط اون حس بدی که بعدش دارم...

جلوی کسایی که ازارم میدن بی دفاعم
واکنشی نمیتونم بدم
بعد روانی میشم انقد تو فکرم درگیری پیش میاد
انگار خشممو نمیتونم بروز بدم
با در نظر گرفتن اینکه ادم زودرنجیم...

قبلا از خودم بدم میومد الان کمتر شده این حس
در این حد که الان سالی یدونه عکسم از خودم نمیگیرم ولی بقیه بسختی میتونن مجبورم کنن باهاشون عکس بگیرم

ولی الان نه تنها خودم از بیشتر ادما منزجرم
خیلی بیشتر از خودم
همش دلم میخواد برم جایی که هیچ ادمی نباشه

مشکل تصمیم گیری هم‌ پیدا کردم
قبلا اصلا اصلا اینجوری نبودم
راحت تصمیم میگرفتم اصلا سخت نبود
البته الانم بیشتر تو چیزای کوچیکه
مثلا لباسامو‌ برمیدارم اماده شم برم بیرون
بعد نمیرم بعد هی میگم‌ برم نرم شاید نیم ساعت درگیری دارم
اخرشم یکی دو ساعت بعدش پشیمون میشم از رفتن یا نرفتنم

ی سری فکرامم هست
ی نمونش اینکه یمدت همش استرش داشتم
که نتونم همه کتابایی که میخوامو بخونم ؛ درس نه ها !
همه کتابای خوبو ...
وقت کم میارم و فلان
بعد انقد شدید شد برای کنترلش دیگه کتاب نخوندم کلا کتاب خوندنو گذاشتم کنار اعتیاد شدید هم داشتم -_-

تا جایی که یادم میاد اینا چیزایی که جدیدا اضافه شدن یا جدیدا بیشتر شدن
چیزایی که از قبل بودنو‌فرقی نکردنو نگفتم ...
 
آخرین ویرایش:

Nerd_Girl

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
1,602
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
_
سال فارغ التحصیلی
95
ممکنه کسی از وسواسش لذت ببره ؟
 

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
ممکنه کسی از وسواسش لذت ببره ؟
بله.
یه سریا که خودشون از وسواسشون اذیت میشن و به روانشناس مراجعه میکنن،یه سریا دیگه هستن که اعضای خانواده به روانشناس مراجعه میکنن و مثلن از وسواس مادر خانواده شکایت میکنن.
که حالا روانشناس میتونه دنبال علت این وسواس بگرده،مثلن یه اختلاف خانوادگی ممکنه به صورت وسواس خودشو نشون بده،یه اسم خاصی هم داره خاطرم نیست راستش :D
به طور کل، بله ممکنه یکی از وسواسش لذت ببره.
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,498
امتیاز
71,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی

Nerd_Girl

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
1,602
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
_
سال فارغ التحصیلی
95
بله.
یه سریا که خودشون از وسواسشون اذیت میشن و به روانشناس مراجعه میکنن،یه سریا دیگه هستن که اعضای خانواده به روانشناس مراجعه میکنن و مثلن از وسواس مادر خانواده شکایت میکنن.
که حالا روانشناس میتونه دنبال علت این وسواس بگرده،مثلن یه اختلاف خانوادگی ممکنه به صورت وسواس خودشو نشون بده،یه اسم خاصی هم داره خاطرم نیست راستش :D
به طور کل، بله ممکنه یکی از وسواسش لذت ببره.
همیشه فکر میکردم افرادی که دچار وسواس هستن حتی با وجود انکار کردنش از وسواسشون رنج میبرن
و از اینکه به خاطر یه سری از رفتارام که ازشون لذت میبردم وسواسی خطاب میشدم تعجب می کردم
 

Nerd_Girl

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
1,602
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
_
سال فارغ التحصیلی
95
این سوال خوبی نیست. اگه تو یه حالتی رو داری پس نمیتونه ممکن نباشه‌.
از چی لذت می‌بری و چرا فکر می‌کنی که وسواسه؟
چرا سوال خوبی نیست ؟
نمیتونم بگم چون من از سری کارا لذت میبرم و احتمالا وسواس دارم پس بقیه هم ممکنه مثل من باشن چون هنوز مطمئن نیستم و از پزشک تشخیص نگرفتم


دسته بندی موضوعات یا چیدن وسایل با ترتیب خاص مثلا بر اساس رنگ، حروف الفبا، اعداد ،جز به کل، کل به جز ،بزرگ به کوچک و برعکس و...
تکرار کردن کلمات یا یه صدا
تکرار کردن یه مکالمه تو ذهنم
گفتن موضوعات مورد علاقه ام به صورت تکراری به بقیه
بیشتر به خاطر چیدن وسایل مامانم بهم میگه وسواس دارم
 
آخرین ویرایش:

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
همیشه فکر میکردم افرادی که دچار وسواس هستن حتی با وجود انکار کردنش از وسواسشون رنج میبرن
و از اینکه به خاطر یه سری از رفتارام که ازشون لذت میبردم وسواسی خطاب میشدم تعجب می کردم
مثلن کسایی که خودآزاری دارن،عین ایجاد یه زخم روی دستشون،ممکنه از این کار لذت ببرن.
یا سبکای سلطه گر و سلطه پذیر داریم ، اونی که سلطه پذیره لذت میبره(مطمئن نیستم همیشه یا نه)
+
این وسواس اختلالی هم در روند زندگیت ایجاد کرده؟
تو کارای روزمرت؟
تو ارتباطتت با بقیه؟
اگه انجام ندی و به ترتیب نچینی کتابا رو چه حسی بهت دست میده؟
بعد انجام این کارا چه حسی بهت دست میده؟
چند وقته این کارو میکنی؟
 
بالا