- ارسالها
- 1,006
- امتیاز
- 13,902
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان ۲
- شهر
- اردبیل
- سال فارغ التحصیلی
- 1400
- دانشگاه
- اردبیل
- رشته دانشگاه
- علوم آزمایشگاهی
برای افزایش اعتماد به نفس چیکار کنم ؟
یه لیست درست کن و توی اون ویژگی های مثبتتو بنویس،چن روز به لیستت نگاه کن و به خودت افتخار کن.برای افزایش اعتماد به نفس چیکار کنم ؟
کتابای روانشناسی مرتبط بخونبرای افزایش اعتماد به نفس چیکار کنم ؟
منسوخ یعنی چی؟ایا مهرطلبی منسوخ شده ؟
کسی که جلوی کسی خوبیش را میگوید پشت سرش بدش را (هلاکویی)
؟ ؟؟
یا اینکه تلاش برای خشنود ساختن هممه
قبلا اعتماد به نفسم خیلی خوب بود تو یه ماه اخیر اینطوری شدم ریشه اش چی میتونه باشهکتابای روانشناسی مرتبط بخون
ریشه یابی کن
درستش کن
در نهایت اگه کارت هنوز زار بود به روانشناس مراجعه بفرما
سلام بچه ها
من دچار یه وضعیتی شدم که نمیدونم اسمش چیه
قبلا با وجود مشکلاتی که داشتم برای یک ساعت هم که شده میتونستم خودمو سرگرم یک فیلم یا کتاب یا هر چیز دیگه ای کنم اما الان هیچی ذهنمو آروم نمیکنه.
دچار overthinking شدم به این صورت یک ساعت رو جزوه خیره باشمم نمیتونم ذهنمو رو درس متمرکز کنم و همش دارم فکر میکنم. شبا اگه ولم کنن تا ساعت ۳ نصف شب میتونم قدم بزنم و فقط اهنگ گوش بدم. به حرفای استاد خیلی کم توجه میکنم چون نمیتونم گوش بدم چی میگه. از برنامه ریزی برای کار ها بیزار شدم و مجبوری دارم انجام میدمشون.خلاصه که ناتوان شدم در مدیریت زندگیم
کسی دچار این حالت شده؟
اینارو گوش کن احتمالا مشکلت حل شهقبلا اعتماد به نفسم خیلی خوب بود تو یه ماه اخیر اینطوری شدم ریشه اش چی میتونه باشه
نه منظورم اینه توجه زیاد با بی توجهی فرق داره
نه درگیر ارتباطی نیستم
ایا اشخاص دیگر با تلقینشون میتونن راه ما رو عوض کنن اگر شخصیت اسیب دیده ای داشته باشیم ؟
خواش میکنم لطفا بخونید این متنو:
(ببخشید که طولانی مینویسم)من اسمام ۱۵ سالمه از مشهد و خب مسلما نهمم و امسال انتخاب رشته دارم.فرزانگان ۲ هم هستم
برای انتخاب رشته روحیه من اصلا با تجربی سازگار نیست یعنی اگه یه نفر جلوم غش کنه هم باید به اون آب قند بدن هم به من!! و نمیتونم به گرایش هایی که آدم هارو خونی مالی میکنن (مثل دندونپزشکی و جراحی و...) برم و کلا از آسیب زدن به بدن آدم ها هر چند برای خوب کردن وضعیت جسمیشون باشه(مثل تزریقات و آمپول زدن و...) بدم میاد و واقعا بهم میریزم و شب خوابم نمیبره/: در مجموع اصلاااا از تجربی خوشم نمیاد و واقعا تحملش رو هم ندارم
درباره ریاضی عمران و معماری رو دوست دارم. اما همونطور که میدونید خیلی از دانشگاه ها دیگه دختر رو برای عمران نمیپذیرن و برای معماری هم همش باید توی ساختمون با آقایون باشی(که تربیت خونوادگیم این موضوع رو رد میکنه و خودم هم دوست ندارم با آقایون سر و کله بزنم هر چند که استثنا داریم) و غیر از اینا اصلا بازار کار نداره واسه خانوما. خودم مورد های زیادی(حتی آقا)دور و برم دارم که در رشته های ریاضی فوق لیسانسن اما شغلی ندارن و بیکارن
میمونه انسانی(my love):رشته ای که من خیلی موافقشم انسانیه.عاشق ادبیات و شعرم.تحلیلگر خوبی ام و حفظیاتم خوبه(البته الان چون درس های تخصصی خیلی روم فشار میارن نمیتونه خیلی به عمومیام برسم و نمره هام خیلی هم عالی نمیشه).فقط عربیم ضعیفه اما اونم از بابام که کمک میگیرم میتونم یکم بفهممش.اگه بتونم برم انسانی بدون شک روانشناسی رو انتخاب میکنم چون خیلی دوست دارم به انسان ها کمک کنم و حالشون رو خوب کنم( اما نه به وسیله رشته تجربی)
اما مشکل من اینه:
مامانم به شدت مخالفه با ریاضی و انسانی و میگه فقط تجربی.البته کلا انسانی رو رشته محسوب نمیکنه.یعنی وقتی باهاش صحبت میکنم کلی دلیل میاره که ریاضی خوب نیست واست(البته دلیلاش رو قبول دارم)وبعد میگه پس تنها گزینه ای که داری تجربی هست.اصلا انگااار نه انگااار که انسانی هم رشته اس.یه بار اول سال به مامانم گفتم من در کنار معماری و عمران روانشناسی رو هم خیلی دوست دارم.چشمتون روز بعد نبینه چنان باهام دعوا کرد که دیگه تا الان که امتحانای ترم اوله دیگه جرئت نکردم اسم انسانی رو بیارم.همون روز کلی باهام دعوا کرد که اصلا برو روانشناس شو و دعوا های زن و شوهرارو صاف کن و........
و یه چیز دیگه که رشته مامانم انسانی بوده!!!!!!! اما چون توش موفق نشده فکر میکنه دیگه منم موفق نمیشم
به هر حال مامانم بهم گفت حق نداری تا آخر سال تحصیلی باهام درباره رشته صحبت کنی و تا اون موقع باید همه درس هات رو خوب بخونی و همه رو ۲۰ بگیری بعد آخر سال دعواهامون رو بکنیم و بعد انتخاب رشته کنی. با این حال خود مامانم همش جلوی همه میگه دختر فلانی دکتره کلی پولداره و... یا مثلا وقتی یه نفر بر اثر سرطان فوت میکنه میگه ایشالا شما دکترای آینده یک داروی خوب برای درمان سرطان درست میکنین تا مردم از این حالت در بیان . و من هر روز بیش تر زجر میکشم و الان دیگه هر شب دارم با گریه میخوابم و مثل افسرده ها شدم
تو رو خدا کمکم کنید چطور همون آخر سال مامانمو متقاعد کنم(در ضمن اگه به کسی حتی یه مشاور بگم که در این باره واسطه بشه و با مامانم صحبت کنه مامانم خیلی دعوام میکنه و بعد بدتر رفتار میکنه در این موضوع.کلا اخلاق های خاصی داره)
ااا شما رشته تون روانشناسیه ک البته فکر کنم آخر میمیرم در حسرتش
ممنون،خیلی اطلاعات خوبی بود فقط برای بند آخرتون من فکر میکنم اینکه بخوام سه سال یک سری درس های سخت رو که هیچ علاقه ای ندارم بهشون بخونم هدر کردن ۳ سال از مهم ترین سال های عمرمه که شاد و جوونم توشون...درسته؟
در ضمن شما الان راضیین از رشته تون؟برای بازار کارو...
چرا ؟ چه توجیهی براش داری ؟ چه چیزهایی نگرانت کرده ؟ چه نشونه های خطرناکی توی خودت می بینی؟من حدود یساله احساس شدیدی دارم که دارم روانی میشم
مثلا از پله که دارم میام پایین میل شدیدی به پرت کردن خودم دارمچرا ؟ چه توجیهی براش داری ؟ چه چیزهایی نگرانت کرده ؟ چه نشونه های خطرناکی توی خودت می بینی؟
بله.ممکنه کسی از وسواسش لذت ببره ؟
این سوال خوبی نیست. اگه تو یه حالتی رو داری پس نمیتونه ممکن نباشه.ممکنه کسی از وسواسش لذت ببره ؟
همیشه فکر میکردم افرادی که دچار وسواس هستن حتی با وجود انکار کردنش از وسواسشون رنج میبرنبله.
یه سریا که خودشون از وسواسشون اذیت میشن و به روانشناس مراجعه میکنن،یه سریا دیگه هستن که اعضای خانواده به روانشناس مراجعه میکنن و مثلن از وسواس مادر خانواده شکایت میکنن.
که حالا روانشناس میتونه دنبال علت این وسواس بگرده،مثلن یه اختلاف خانوادگی ممکنه به صورت وسواس خودشو نشون بده،یه اسم خاصی هم داره خاطرم نیست راستش
به طور کل، بله ممکنه یکی از وسواسش لذت ببره.
چرا سوال خوبی نیست ؟این سوال خوبی نیست. اگه تو یه حالتی رو داری پس نمیتونه ممکن نباشه.
از چی لذت میبری و چرا فکر میکنی که وسواسه؟
مثلن کسایی که خودآزاری دارن،عین ایجاد یه زخم روی دستشون،ممکنه از این کار لذت ببرن.همیشه فکر میکردم افرادی که دچار وسواس هستن حتی با وجود انکار کردنش از وسواسشون رنج میبرن
و از اینکه به خاطر یه سری از رفتارام که ازشون لذت میبردم وسواسی خطاب میشدم تعجب می کردم