قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

وقتی 4 سالم بود کارای باحالی میکردم
مثلا:
1 داشتم الکی نماز میخوندم سر سجده خوابم برده بود :))
2 مامانم خونه نبود مثلا قرار بود همسایمون حواسش به من باشه من چادرمو سرم کرده بودم و رفتم مثلا خرید بیرون بعد یکی از فامیلای خالمینا منو دیده بودو برگردونده بود خونه وگرنه معلوم نمیشد آخرش کجا میرفتم
 

fateme.n

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
629
امتیاز
2,398
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجفآباد
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

یادمه بابام موتور خریده بود
مثلا منم اومدم خوشحالی کنم یه کبریت اونجا بود برداشتم و یه چوب اتیش زدم
چشمتون روز بد نبینه چوب کبریت دستمو سوزوند و اون چوبم افتاد روی پام و شلوار و پام رو سوزوند :D
 

sara4

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
165
نام مرکز سمپاد
فرزانگان اراک
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

یادمه 3 سالم ک بود یه بار یه آیینه و یه قیچی برداشتم رفتم پشت مبل خودم موهامو کوتاه کردم!ینی مو هام کوتا ه که بود هیچـــــــ.... :-" :D
 

Neg@r

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
461
امتیاز
1,609
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
دارو ســازی
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

مربوط به وقتیهکهفک کنم 4 سالم بود رفتهبودیم پوشیران ( حتمامشهدی ها پوشیران رو به خاطر دارن خدا بیامرزتش ) که واسم لباس عید بخریم

یه سارافون لی ! x:
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

3-4 سالم که بود پرستار داشتم بعد من نمیدونم چرا تو بچگیم کلن خجالت میکشیدم جلو کسی خاب باشم.. ینی اگه بیدار میشدم میدیدم مهمون داریم خودمو دوباره به خاب میزدم تا برن :D بعد یه بار بیدار شدم این پرستارِ اونورِ حال(؟) نشسته بود میوه پوست میکند بعد حالمونم خیلی بزرگ بود بعد منم زیرچشمی نیگا میکردم تا این روبشو اونور میکرد یه قلت(؟) میزدم تا برسم یه جایی که نبینه منو :)) حدودن یه متر اینا قلت زدم بعد اینم میدونست بیدارما چیزی نمیگفت :))
 

Enrique Iglesias

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
48
نام مرکز سمپاد
farz
شهر
مشهد
مدال المپیاد
زیست
دانشگاه
؟؟؟
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

یادم میاد ی بار با مامانم اومدم بریم لباس بخره
فک کنم 4 سالم بود x:
بد بستنی تو دستمو مالوندم ب تمام لباسای تو مغازه
وای نه!! X_X X_X
 

Casillas

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
107
امتیاز
1,283
نام مرکز سمپاد
Farz
شهر
مشهد
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

یادم میاد تقریبا 3 تا 4 سالم بود.....ی اردک داشتم......
فک میکردم خیلی قویه....بد ی سینی گذاشتم رو سرش نشستم روش فقط بلند شدم چسبیده بود ب فرش و نوکشم شکسته بود.هنوز قیافش یادمه......! X_X X_X X_X
آخ... #-o
 

demon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
238
امتیاز
700
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
تهران
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

3-4 سالم بود (البته قدیمی ترینش نیس) بعد یه پسر عمه دارم دو سال ازم بزرگتره
خونه مامانبزرگم اینا یه زیرزمین داشت خفننن! ینی ازونا که دل شیر میخواد! بعد تو ای زیر زمینه صدا گربه میومد....منم که عشق گربه x:
با هزار جور ناز و ادا پسر عمه مو راضی کردم باهام بیاد بریم پیشی رو بغل کنیم!!
اونم گفت برو دارم میام
من رفتم اونم در زیر زمین رو قفل کرد!
من جیغ زدم ایشون کتک خورد! :D /m\ \:D/ P:>
 

Sahdis

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
270
امتیاز
864
نام مرکز سمپاد
:)مركز راهنمايي فرزانگان رشت
شهر
:)رشت
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

يادمه آمادگي بودم...
من اون موقع كلاس زبان نميرفتم.ولي يكي از بچه ها ميرفت و هر دفعه ميومدم باهاش باز كنم ميگفت بيا انگيليسي صحبت كنيم!
منم همش ميگفتم(من بلد نيستم)ميگفت(الكي صحبت كن)..
تو تيزهوشان هم هم كلاسيم شد...الان ترمش از من خيلي بيشتره...
 

خودش

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
المپیاد
دانشگاه
شریف میرم
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

همین اولای مهر بود یکی یه خاطره بد واسم تعریف کرد منم قدیمیترین خاطرم که یادم میاد همینه....
 

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

یادمه سه سالم بود ؛ بعد یهو خوردم به یه ظرف آب جوش دستم تا آرنج سوخت :-" خانواده گرام ـم که خیلی خونسرد منُ بردن دستمُ گرفتن زیر آب و اینا :-"
تقریبن قدیمی ترین خاطره ای ـه که یادمه :-"
+ عاپ :-"
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

4ساله که بودم توخونه یبابا بزرگم بودم یه دفعه ی صدای امبولانس اومد بعد فهمیدم که بابابزرگم فوت کرده :(( :| :-<
 

Amirrasa

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
Re: قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

من قیمی ترین چیزی که یادم میاد، مربوط به تولد یک سالگیمه که دقیقا روزه تولدم دست مامانمو ول کردمو تاتی تاتی راه افتادم (واسه اولین بار)

Sent from my HTC One X
 

leila j00j000

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
304
نام مرکز سمپاد
dabirestan farzanegan4
شهر
طهران
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

من خیلی کوچولو بودم رفته بودیم مسافرت شب خواب بودبم پسر دایییم خواب بود خووووووووووووووووخخخخخههههههه صدا میداد ی لقد زدم بهش گفتم ساکت باش بیپاره اسم داشت تا صبح نخوابید

× جنا : متن هاتون رو ساده تر بنویسید
 

robomash

Lily Delicated
ارسال‌ها
1,960
امتیاز
8,423
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی نرم افزار
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

قدیمی ترین خاطره ام... وقتی 4 سالم بود یه روز صبح مامان و بابام رفته بودن سرکار منم خواب مونده بودم و از سرویس جا مونده بودم. اون موقع ها پرستار داشتم، اون اومد بیدارم کرد که برم مهد کودک، من دوس نداشتم برم اونم سیریش!گیر داده بود که باید بری!به زور منو از تو اتاقم آورد تو هال. اومدم تو هال باز گرفتم رو کاناپه خوابیدم. باز اومد به زور منو بیدار کرد برد سر میز صبحونه. خلاصه به هر زوری بود اون روز منو برد مهد کودک!
 

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,347
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

سه چهار سالم بود بعد ما باخانواده دوست بابام رفته بودیم شمال
بعد من بچگی حساسیت خاصی رو پستونک داشتم ینی شب بدون اون خوابم نمیبرد
همیشه سه چهارتا. اضافه تو خونه بود یکی گم میشد یکی دیگه باشه وگرنه خونه رو میزاشتم روسرم. :-"""""
بعد رفتیم شمال واینا
اینا یه پسر دارن هم سن من بعد پستونکش شبیه مال من بود منم پستونکم تو دهنم بود این اومد کشید اینو ازتو دهنم
گفت مال منه منم گفتم نه مال منه اون یکی گفت یکی من گفتم یهو عصبی شدم رفتم گرفتم زدمش. :-""" X_X
بچه بودم قلدر بودم حسابی. :-"
اینقد زدمش دیگه مامانش ترسید اومد ورش داشت بردش اون ور. :-" :))

بعد یه خاطره دیگم که یادم میاد اینه که من بچه بودم شیر گاو میخوردم همیشه شیرخشک نخوردم کلا
بعد یه بار نصف شب بود همه حا بسته شیرهم کم بود تو خونه مامانم این شیررو بااب قاطی کرد ریخت تو شیشه
بهم داد منم خوردم دیدم مزه اب میده.
جیغ کشیدم:این چرا مزه اب میده؟ :((
بعد شیشه رو پرت کردم از قضا شیشه رفت خورد تو سرمامانم. :-" X_X
 

negin y

کاربر فعال
ارسال‌ها
66
امتیاز
455
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 -اصفهون
شهر
esf
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

حدودا دو سه سالم بود با مینی بوس رفته بودیم شمال بعد یهو گریم گرفت ...
طوریگره کردم وجیغ زدم که به محض اینکه اتوبوس ایستاد همه ی ملت از در و پنجره و هر سوراخی که راهی به بیرون داشت فرار کردند :-[ :O
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

یادمه خواستم بند کفشمو ببندم رفتم مامانم ببنده گفت برو بابا ببنده بابامم گفت برو عمه ببنده!
میخواستیم بریم بیرون.
 

farewel

کاربر فعال
ارسال‌ها
60
امتیاز
327
نام مرکز سمپاد
farzanagan nahie1
شهر
kerman
مدال المپیاد
ای بابا بیخیالم نمیشه!!!!
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

دبستان بودم داشتیم با بچه ها روی حیاط مدرسه بازی میکرد که کشید به اذیت کردن هم!!
دوستم دوید به طرف دستشویی ها(در دستشویی جوری بود از بیرون فقل میشد!)منم پشت سرش رفتم اومدم در ستشویی که توش
قایم شده بود فقل کنم یه در دیگه رو فقل کردم که یکی از معلمای بی اعصاب توش بود...
خلاصه کار به دفترو دعوا و....کشید!! :D :D
 

nima_fallahian

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
88
نام مرکز سمپاد
اژه ای طقچی
شهر
اصفهان
پاسخ : قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

بیمارستان.. تا دلت بخواد بیمارستان رفتم.. هنوزم همینجوریم. در ۱۲ ماه گذشته دو سه بار بستری شدم که یه بارشو عمل کردم :-??
بخش بستری کودکان بیمارستان شریعتی رو یادمه
اینم یادمه که هیچموقع برنامه کودک نمیدیدم
 
بالا