من اعتراف میکنم که خیلی وقت پیشا سگمو گذاشتم تو صندوق عقب ماشین اونم به مدت 4 ساعت واسه اینکه نمیذاشتن بیارمش شمال.....اما من اوردمش و به جاش ساکم رو نیاوردم...کلا اونجا رفتم فقط واسه خودم لباس خریدم....خیلی حال داد...
پنجم دبستان دفتر خاطره مي دادم به دوستام كه برام يادگاري بنويسن
وقتي بهم پس مي دادن برگه هاشو جدا مي كردم بعد خودم از طرف اونا واسه خودم ياد گاري مي نوشتم
خب گند مي زدن داخل دفترم ديگه
با اون دست خط هاي افتضاحشون
امروز اون دفترو پيدا كردم فقط دو ساعت بهش خنديدم
اعتراف میکنم :تو دوره راهنمایی یکى از دوستام که جلوى من مینشست و با هم رقیب بودیم تو درس،باهم امتحان شفاهى داشتیم(قران)قبل از اینکه نوبتش بشه به بهانه مدادم که زیر میز افتاده رفتم بند کفشش رو محکم به هم بستم،نوبتش که شد و خانوممون صدا کردش،اومد با سر برافراشته(از شدت خر زدن!!)بره که با مغز اومد رونیمکت کنارى!! :P
اعتراف میکنم خبیث ترین و کثیف ترین آدم روی زمین منم!
مامانمو به فیسبوک معتاد کردم
و حالا خودم هی دانلود میکنم و حجم رو تموم می کنم! و مامانمم که معتاده سریع شارژ میکنه و فکر میکنه تقصیر خودشه
خیلی ازین اعتیاد مامانم استفاده کردم...
و اعتراف میکنم اون کسی که کامپیوتر همسایه رو خاموش میکرد هی من بودم! خیلی خرم میدونم.
اعتراف می کنم که هر بار برای بار اول در روز می خوام تایپ کنم سه ساعت مثل گیج و منگا فارسی رو به جای انگلیسی و انگلیسی رو به جای فارسی تایپ می کنم.
وسط تایپ می فهمم زبان کیبورد اشتباه بوده!
پاکش میکنم از اول بنویسم!
دوباره یادم میره زبان کیبورد رو درست کنم!
مثل اسکلا بازم همونی که پاک کردم رو تایپ می کنم و این بار تا ته متن میرم!
دوباره می فهمم زبان کیبورد اشتباه بوده!
و این حلقه سابقه داشته که برای 7 یا 8 بار تکرار شه!
اعتراف ميكنم
تا ٦ ٧ سالگي فكر مي كردم هر كي خونه ميخره ميزان پشت وانتي كاميوني چيزي ميارن
چن سال پیش تفاوت بين ببر و پلنگ رو مي فهم
آفسايدو چن وقتي ميشه فهميدن براي چي اتفاق ميوفته