اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعترافـــ میکنم هفته ی پیش به بابام قول دادم دیگه نیام نتــــ ولی وقتایی که خونه نیس کلا تو نتــ پلاسم .. :-" [بابایی منو ببخش!]
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم كلاس پنجم از جلوييم خيلي بدم ميومد به خاطر همين با دوستم سر كلاس رياضي با خودكار قرمز و سبز و آبي پشت مقنعه سفيدش شاهكار كشيديم خط خطي تمرين امضا و ... مقنعه اش شده بود شاهكار هنري اين قدر گريه كرد! =))اما ماچيزي بروز نداديم :-" فقط آخرش عذاب وجدان گرفتيم پيش معلممون اعتراف كرديم اما اونم چيزي نگفت خيليييييي گل بود 8-}
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم برا اولین بار که داشتم کد میزدم به طور اشتباهی.
به جای این که بنویسم include .
نوشتم اینکلاد X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه دفعه بچه بودم مامانم به زورماهی روکه پخته بود کرد توی حلق من، منم که متنفربودم ازماهی

اولش جویدمش و هیچی نگفتم بعدمامانم رفت از آشپز خونه بیرون منم ماهی رو انداختم سطل آشغال
;D

چه اعتراف مسخره ای
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از rahgozar441 :
یه دفعه بچه بودم مامانم به زورماهی روکه پخته بود کرد توی حلق من، منم که متنفربودم ازماهی

اولش جویدمش و هیچی نگفتم بعدمامانم رفت از آشپز خونه بیرون منم ماهی رو انداختم سطل آشغال
;D

چه اعتراف مسخره ای

در راستای این پست باید اعتراف بنمایم منم آناناس دوست نمیداشتم و یه بار مجبور شدم بخورم ........هیچی دیگه دهنم نگه داشتم بعد به بهانه بشقاب ورداشتن رفتم انداختمش سطل آشغال :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از "Hot Me~ :
در راستای این پست باید اعتراف بنمایم منم آناناس دوست نمیداشتم و یه بار مجبور شدم بخورم ........هیچی دیگه دهنم نگه داشتم بعد به بهانه بشقاب ورداشتن رفتم انداختمش سطل آشغال :-" :-"
درادامه این دوپست بایدبگم یه بارم مادربزرگ من میگوکرددهنم منم که ازمیگومتنفرم خیلی محترمانه بلندشدم رفتم تواشپزخونه ریختمش تواشغالی بعدبرگشتم وازهمه ی حضاری که سرسفره بودن به خصوص مادربزرگ گرامی عذرواهی کردم!
ای باباایاکه اعتراف نمیشه اعتراف یعنی مثه این:
ایجانب گوگوریه حقیراعتراف میکندکهههههههههه من بودم که تلفن و سوختم ولی به روی خودم نیاوردم من بودم که کتاب داداشموپاره مردم من بودم که خط کش گونیاشو شکستم وبای فاکتوگیری کوچیک وبرگشت به زمان حال من بودم که که صندلی روشکستم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم وقتي بچه بودم از صبحانه خوردن بدم ميومد مامانم وقتي لقمه ها رو درست ميكرد اونا رو تو دستام قايم ميكردم بعدش موقعي كه حواسش پرت بود اونا ميكردم زير فرش. ;D اه كه بچگي چه دوران خوبيه!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون پوستا خوراکی که زیر مبل بود من انداختم نه خواهر کوچولوم که مامانم دَواش کرد :(( X_X ^#^ :-عذاب وجدان ;D :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز کارنامه ی ترم اولمم نگرفتم :))
مدرسه ام هیچ اقدامی واسه دادنش نمیکنه :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هیچ وقت نفهمیدم ژ انگلیسی چطور نوشته میشه بالاخره
 
پاسخ:

اعتراف میکنم شارژر گوشی خودمو خونه دخترخالم جاگذاشتم شارژر بابامو برداشتم بعدبابام طفلی فک میکنه شارژرشو گم کرده :-" هر دفعه ام به من میگه برو شارژرتو برام بیارکلی غر میزنم ‏‎;D ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از آتوسا :
اعتراف میکنم بچه که بودم هر کی که ازم آب یا شربت میخواست یه قلپ ازش میخورم(جوری که نفهمه)بعد می بردم با احترام بهش میدادم:‏D
اعتراف میکنم:هنوزم... :-" X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم امروز من بودم که در صندوق عقبو یادم رفت ببندمو همه وسایل ریختن تو خیابون :-ss :-ss :-" :-L :-s :-s :-s X_X X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم باتریه موبایله کیمیا رو بر اثره یه سانحه ی وخیم پرت کردم خورد تو تلویزیون خونه ی صبا (پت) و الان موقع هایی که تلویزیون خاموشه دو تا دایره تو خالیه رنگ و وارنگ روی صفحه ی تلویزیونشونه ;D :-" X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه به اینا که status yahoo =>busy حسودیم میشه. ;D چی میشه منم یه بار busy بشم؟ 8-^
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بعضی وقتا از روی بیکاری تو سمپادیا به خودمpmمیدم :-" ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم اشپزيم بيسته B-) همه نوع نميرويي بلدم : سوخته.. درحال سوختن...كباب شده..دودي...خام.. بدون روغن..با شكر.. بي نمك..انواع و اقسام :-" در ضمن سفارشات پذيرفته ميشوند ;))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم از کندن محافظ روی شیشه ی موبایل(چی بهشون می گفتن؟) مامانم خیلی خوشم میاد و همیشه دور از چشم مامانم می کنم بعد دوباره می چسبونم زیرش هوا جمع می شه و حباب حباب می شه دیروز مامانم رفته بود اپل استور به مرده می گفت "این محافظ هاتون جنسش خوب نیست دائما زیر شیشه موبایلم هوا جمع می شه!" =)) ;D :)
 
Back
بالا