اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه که بودم ابروهامو با قیچی برمیداشتم! بعدم موهامو می ریختم روش که دیده نشه! ;D ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که اون بچه مردمی که همه میگن و میگن بچه مردم فلان کارو میکنه اون موقع تو...
من هستم :دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم رتبه ی کنکورمو نصف کردم و به بقیه گفتم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا یک مدت تصویری که از خدا تو ذهنم داشتم تصویر امام خمینی[nb]همونی که تو تیتراژ اخبار اون آخرش میذاشت و کنار خامنه ای بود[/nb] بود :))
میگم تا یک مدت ینی تو دبستانم بود. فک کنم تو راهنمایی درست شد :-" :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دیروز سر کلاس مدادمو انداختم پایین به بهونه برداشتنش 1 دونه پاستیل ناقابل خوردم !
معلم: students don't eat in class
من : sorry :(
بچه ها : :)) =))

:)

معلم با یکی دیگه از بچه ها بود نه من X_X
:-s
 
پاسخ : اعترافگاه !

بعد از يك هفته كه از پرسه قوم نزديكون رسيدم لباس هامو كه از روي بند لباسي اوردم تو انگار از تو دهن گاو درشون اورده بودم ;D
اتو رو اوردم زدم ب برق.. خوب زدم به برق ديگه ;D ولي خعلي شيك دود كرد :o
رفتم در خونه همسايه مون كه كاراي فني بلده روز قبل هم بابام گفته بود فعلا به همسايه ها و دوستان نگو فلاني فوت كرده منم گفته بود باش..
ولي به محض اينكه همسايه مونو ديدم گفتم چه اتفاقي افتاده كه بنده خدا مرده ;D(عمدي نبودا)
بعد اودم خونه اتو رو باز كزدم موقعي كه مي خواستم ببندمش كلي پيچ و وسيله اضاف اوردم ;D(من تو اين پيچ اوردن استعداد خاصي دارم)
يعني در عرض نيم ساعت سه تا دسته گل اب دادم!!!
ميگم من اصلا خونه نمونم بهتره ها :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

ضدحال بزرگ برای یه مادر اینه که ۹ماه دوران بارداری رو تحمل کنه.....
.
.
.
..
.
.
.
.
.
..
.
.
...
بچه که به دنیا اومد شبیه عمه اش بشه !
اعتراف ميكنم عمه مو دوس دارم B-) ماه بود بخدا..
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم ظهري به جاي چايي زيره دم دادم.وقتي بابام يه ذره خورد شكلش اينجوري شد :-&---- ;D ;D ;D :)) :)) :)) =)) =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه ک بودم چون شنیده بودم ک شیطون میتونه خودشو شکل آدما هم در بیاره ، وقتی مامانم دعوام میکرد با خودم کلی فک میکردم ک شاید مامانم شیطون باشه ک تغییر قیافه داده......... ;D
بچه بودیم دیگه...!!! :)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم یهو خودمو پرت میکردم رو زمین سرمو میزدم به یه جایی بعد همون موقع پا میشدم میگفتم:اینجا کجاست ؟ من کیم؟ =)) =)) =)) :کمبود توجه =)) =))
و همچنین اعتراف میکنم یهو خودم مینداختم زمین نفسمو تا چد دقیقه حتی ! نگه میداشتم تا همه فک کنن من مُردم! =)) =)) =)) :بازم کمبود توجه =)) =)) =))
یا مثلا وقتی کم میاوردم تو دعوا سرمو میگرفتم وانمود میکردم دارم با آدم فضایی ها صحبت میکنم :o که مثلا اون طرف بترسه فرار کنه =)) =)) =)) :خل
اون دو تا اولی مال یکی دیگه بود من گفتم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکی از روش های آزار دادن معلم کامپیوترمون رو از خودش یاد گرفتم B-) با دکمه ی پرینت اسکرین (prt sc) از دسکتاپ اسکرین شات میگرفتم و میزاشتم پشت زمینه دسکتاپ.بعد همه ی آیکون های دسکتاپو حذف میکردم.معلم بیچاره میومد نزدیک 10 دقیقه روی My Computer کلیک میکرد آخرش میفهمید سرکاره! ;D سوژه ایما!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم که

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑِﻬِﻢ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ“ﺟﯿﺶ ﺩﺍﺭﻡ ” ﺑﮕﻢ ” ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺨﻮﻧﻢ”!
ﯾﻪ ﺷﺐ ﻋﻤﻮﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﻣﻦﺧﻮﺍﺑﯿﺪ، ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﭘﺎﺷﺪﻡ ﮔﯿﺮ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺨﻮﻧﻢ!!ﺍﻭﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻭﻡ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﺨﻮﻥ .....هی هرچی من میگفتم میخام بخونم .....هی میگفت آروم تو گوشم بخون....... ;;)
[nb]
البته من دیدم نمیشه تو گوشش خوند خودمو کنترل کردم ;D[/nb]
 
پاسخ : اعترافگاه !

صادقانه اعتراف میکنم امروز تازه تونسم اسم موشیرامیشون رو بخونم! ;D
و اینکه بچه که بودم به شدت از گربه ی تو شهر موشها میترسیدم X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

هفت سالم بود به معلم زبان بیست و پنج سالم پیشنهاد دوستی دادم. گل رزم خریده بودم.
 
پاسخ : اعترافگاه !

Untitled2.png


این مرض دانلود هم بد مرضیه [-( ;D
اعتراف میکنم به هیچ کدوم از این دانلودایی که میبینین نیازی نداشتم و فقط کرم دانلود داشتم :-"
تو ماه رمضون هرشب وضعیت دسکتاپم همین بود X_X :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اولین روزی هستش که مامانم خونست و سر کار نرفته ، میگم : تو که خونه ای من نمیتونم فحش بدم ؛ اصن خوب نیست .
خیلی جدّی با اخم برگشت گفت : خب تو تمام این مدّتُ اشتباه می کردی !
هیچی دیگه ، اعتراف میکنم تو زندگیم تا حالا اینقد قانع نشده بودم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکن الان با یکی از بربچ سمپادیا سر اختلاف سلیقه دریگر شدم ولی واقعن ازش بدم نمیاد خودش میاد رو اعصابم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ورس "ابی قرار نبود جایی برم ٬‌انقدر میمونم تا بدخواهام دایی بشن" رو میخوندم "ابی قرار نبود جایی برم ٬‌انقدر میمونم تا بدخواهام دایره بشن"

و اعتراف میکنم از شدت تنبلی تو اینترنت تکستشو پیدا کردم حوصله نکردم تایپ کنم X_X X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم که از بچگی فک می‌کردم همه‌ی "فاطمه" ـا چادری ـَن. :-"
 
Back
بالا