اعتراف میکنم تا یک مدت تصویری که از خدا تو ذهنم داشتم تصویر امام خمینی[nb]همونی که تو تیتراژ اخبار اون آخرش میذاشت و کنار خامنه ای بود[/nb] بود
میگم تا یک مدت ینی تو دبستانم بود. فک کنم تو راهنمایی درست شد
بعد از يك هفته كه از پرسه قوم نزديكون رسيدم لباس هامو كه از روي بند لباسي اوردم تو انگار از تو دهن گاو درشون اورده بودم
اتو رو اوردم زدم ب برق.. خوب زدم به برق ديگه ولي خعلي شيك دود كرد
رفتم در خونه همسايه مون كه كاراي فني بلده روز قبل هم بابام گفته بود فعلا به همسايه ها و دوستان نگو فلاني فوت كرده منم گفته بود باش..
ولي به محض اينكه همسايه مونو ديدم گفتم چه اتفاقي افتاده كه بنده خدا مرده (عمدي نبودا)
بعد اودم خونه اتو رو باز كزدم موقعي كه مي خواستم ببندمش كلي پيچ و وسيله اضاف اوردم (من تو اين پيچ اوردن استعداد خاصي دارم)
يعني در عرض نيم ساعت سه تا دسته گل اب دادم!!!
ميگم من اصلا خونه نمونم بهتره ها
ضدحال بزرگ برای یه مادر اینه که ۹ماه دوران بارداری رو تحمل کنه.....
.
.
.
..
.
.
.
.
.
..
.
.
...
بچه که به دنیا اومد شبیه عمه اش بشه !
اعتراف ميكنم عمه مو دوس دارم B-) ماه بود بخدا..
اعتراف میکنم بچه که بودم یهو خودمو پرت میکردم رو زمین سرمو میزدم به یه جایی بعد همون موقع پا میشدم میگفتم:اینجا کجاست ؟ من کیم؟ :کمبود توجه
و همچنین اعتراف میکنم یهو خودم مینداختم زمین نفسمو تا چد دقیقه حتی ! نگه میداشتم تا همه فک کنن من مُردم! :بازم کمبود توجه
یا مثلا وقتی کم میاوردم تو دعوا سرمو میگرفتم وانمود میکردم دارم با آدم فضایی ها صحبت میکنم که مثلا اون طرف بترسه فرار کنه :خل اون دو تا اولی مال یکی دیگه بود من گفتم
اعتراف میکنم یکی از روش های آزار دادن معلم کامپیوترمون رو از خودش یاد گرفتم B-) با دکمه ی پرینت اسکرین (prt sc) از دسکتاپ اسکرین شات میگرفتم و میزاشتم پشت زمینه دسکتاپ.بعد همه ی آیکون های دسکتاپو حذف میکردم.معلم بیچاره میومد نزدیک 10 دقیقه روی My Computer کلیک میکرد آخرش میفهمید سرکاره! سوژه ایما!!!
این مرض دانلود هم بد مرضیه [-(
اعتراف میکنم به هیچ کدوم از این دانلودایی که میبینین نیازی نداشتم و فقط کرم دانلود داشتم
تو ماه رمضون هرشب وضعیت دسکتاپم همین بود
اولین روزی هستش که مامانم خونست و سر کار نرفته ، میگم : تو که خونه ای من نمیتونم فحش بدم ؛ اصن خوب نیست .
خیلی جدّی با اخم برگشت گفت : خب تو تمام این مدّتُ اشتباه می کردی !
هیچی دیگه ، اعتراف میکنم تو زندگیم تا حالا اینقد قانع نشده بودم