اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از اونجایی ک بابام برام موبایل جدید نمیگیره میگه همین کارِ تو رو راه میندازه چند روز پیش سیمکارت موبایلمو برداشتم ک بندازمش تو چاله ای ک تو پیاده رو تازگیا برا تعمیر لوله کندن بعد از اینکه انداختمش ذوق کرده بودم و بدو رفتم دم خونه و بلند داد زدم ک بابا موبایلم رفت تو چاه و اینا بعد 2تایی بدو رفتیم سر چاله منتهی یکی از کارگرا رفته بود اورده بودش بالا...بعد یجوری کارگره رو نگا کردم انگار قاتله!بعد ک منو دید زد ب لولی بازی:"ای خدا این رسمشه؟ با این زندگی نکبت وار(فک کنم همینو گفت) بیای کار مردمو را بندازی بعدشم اینجوری نگات کنن...ای خاک بر سر من خاک بر سر من..." و واقعا هم محکم میزد تو سر خودشا.منم اینجوری X-( میخواستم بزنمش(هر چند مطمئنا زورم نمیرسید) معلوم بود پول میخواست آخه...آخرشم بابام مجبور شد پول بده بهش...

خلاصه وقتی رفتیم تو خونه,
من اینجوری :-< :(( X-( بابام اینجوری :)) :P

بعد از اون هر جا میریم بابام پخش میکنه ک"بعضیا موبایل جدید میخوان قبلی رو میندازن تو چاله..." X-(

ی اعتراف دیگه هم بکنم قبلا چاه دستشویی رو هم امتحان کردم ولی مث اینکه عرض موبایل از قطر چاه بیشتره!(تجربه اینو میگه...) X-([nb][size=8pt]خُلم خودتی[/size][/nb]





----------
اعتراف کنم ک تا دیروز افکت رو F.cat میخووندم؟


×Suspicious Girl: ترکیب شد.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک خودم هم نمیدونم چمه!
تو یه فضایی هستم ک نمیدونم چ فضاییه!یه فضایی ک فقط خودم میفهمَمِش ....نمیخوام کسی واردش شه....
:-پوووووف
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم تا حالا به این 4 تا نگاه هم ننداختم چه برسه استفاده کنم. :))

e_t.jpg


+ اون جست‌وجو ئه هم همین‌طور :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم تا قبل اينكه بيام خوابگا بلد نبودم چوب كبريت روشن كنم :-[ :-" :D
احساس نياز نكرده بودم تا حالا خب :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تو کارگاه کامپیوتر هروقت برنامه رو نمیتوستم بنویسم کامپیوتر رو ریست میکردم میگفتم استاد ما نوشته بودیم ولی ریست شد :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه بودم فک می کردم مگس از تو این گوش میاد تو ،از اون یکی میاد بیرون
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همین الان رفتم ایمیلم دیدم سمپادیا سال نو رو تبریک گفته :))

ایول بابا :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از Am!nM . A :
اعتراف می‌کنم تا حالا به این 4 تا نگاه هم ننداختم چه برسه استفاده کنم. :))

e_t.jpg


+ اون جست‌وجو ئه هم همین‌طور :-"
اعتراف میکنم تازه الان برا اولین بار دیدمشون :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از بچگی دوس داشتم گلبول قرمزو گازززز بگیرم
از پاستیل خوشمزه تره قیافش... 8-^
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف کنم هنوز بلد نیستم پرتقال پوست بگیرم تو خونه میدم مامانم و توی مهمونی به همین دلیل نمیخورم؟ :-[
چیه چرا اینجوری نگاه میکنین؟
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بعد 10-11 سال مدرسه رفتن هنوزم ب زور از خواب پا میشم ... [nb]اصن من با بیداریدن زودتر 7 مشکل دارم! ولی کلنم عاشق مدرسم جدی[/nb]
اعتراف میکنم تازه ب زور ک پا شدم میرم تو حموم در فرنگی رو می بندم می شینم روش می خوابم :-" [nb]کلن ج میده جز روزایی ک صبا ملت رفتن حموم و حمومو خشک نکردن[/nb]
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دبستان که بودم برای اینکه مامورایی که دم در گذاشته بودن بذارن زنگ تفریحم برم توی کلاس خودم برای خودم کارت اجرایی درست کرده بودم :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا دیروز فک میکردم کیروش مربی تیم والیباله ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم اون برنجی که تو اردو سر میز ناهار تالار پرت شد رو سر بچه ها و معلم کار من بود :-[ :P :)) :)) :))

طریقه کار : ابتدا قاشق یا چنگال را بر میداریم و مقداری برنج درون آن به طوری که نریزند جاسازی میکنیم....سپس قسمت پهن قاشق یا چنگال را به آرامی به طرف خود میکشید و سپس نشانه گیری کرده و سپس ول میکنید! :D :D :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم الان تو اتاقم 7تا لیوان کثیف هست :-[ من شلخته ترین کنکوریه روی زمینم :))
جالبه خانواده هی شک میکنن لیوانا چی میشه کم میشه :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر وقت که یه فیلم یا سریال جدید میبینم
تا یه مدتی کلا تو فاز اون فیلمم :-"
و کلا جو گیر!!! :-"

بعد جالبیه کار در اینجاس که وقتی کسی بام حرف میزنه ممکنه تا یه مدت متوجه نشم :-"
همزاد پنداریه دیگه آقا :-"
کسی مشکلی داره؟! :D

++ (اعتراف اصلی این قسمت: من آدم جوگیریم :-" )
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بلد نیستم لباسامو با دست بشورم واز اونجایی هم ک دوس ندارم بندازم لباسامو تو ماشین لباسشویی خوابگاه مجبورم با لگد لباسامو بشورم :-"
و بعدش جونم در میاد
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعترف میکنم امروز ک صحنه ی زخمی شدن یکی رو دیدم واقعا هم ترسیدم هم دلم سوخت(کمیکار کرمان) :(
 
Back
بالا