پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم ی پسری و تو راه مدرسه چنبار دیدم[nb]هم سن و سال خودم مدرسه ای بود[/nb]
کلن هر هفته ی چن باری میدیدمش
ی سری با یکی از بچه ها رفتیم کادو تولد بگیریم برا یکی از دوستام بعد مدرسه
از پاساژ اومدیم بیرون ساعت 2ظهر!
دیدم این یارو واستاده جلو موبایل فروشی
منو ک دید زل زد همینطوری از بالا ب پایین ورانداز کرد نمیدونم چی فک کرد تقصیر من نیس ک همش اونو میدیدم فک کنم فک کرد من از اون ادمای
همیشه پلاس تو خیابونم
تودلم گفتم تخم سگ نگا چ جوری نگا میکنه خو چیه مگه؟؟ادم ندیدی؟؟بعد فک کردم حواسش نیس روشو برگردونده اونور ی لحظه بش زبون درازی
کردم[nb]امتحانمو گند داده بودم و عصبی[/nb]
واااای ابروم رف تازه فمیدم ن تنها اون قسمت فش و تودلم نگفتم و یارو شنیده تازه دیده ک بش زبون درازی کردم
شانس اوردم پسر خوبی بود ک فقد ی برو گمشو نثارم کرد
منم ب دوستم گفتم بزن بریم فقد #
تو توهم این بودم ک یارو ادم خوبیه ک سری بعدش ک دیدتم اومد دنبالم
من تنها
اونم با دونفر دگ
خیلی جالبه قبل اون اتفاق یارو هروخ میدید اصن نگا هم نمیکرد!!خدا نکنه بیکی رو بدیا!!
حواستون و فقد جم کنین خب؟؟