اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

بچه که بودم به خواهرم گفتم قبل از اینکه تو به دنیا بیای(من ازش بزرگترم)ما یه خواهر دیگه داشتیم همون روزی که تو به دنیا اومدی تصادف کرد و از دنیا رفت.بعد یه عکسی از بچگیم نشونش دادم که یه دختر رهگذر کنارم وایستاده بود بعد گفتم یه وقت به مامان نگی ناراحت میشه...
یه چند روزی تو شوک بود بعد رفت به مامانم گفت.
مامانم ~X(:این چرت و پرتا چیه به بچه تحویل میدی؟؟؟
خوب بالاخره به عنوان خواهر بزرگتر حق سر کار گذاشتن خواهرمو دارم دیگه!
 
پاسخ : اعترافگاه !

تا همین چند وقت پیش، فکر می کردم مثلا میگن فلانی "دوکاره ـست" یعنی دو تا شغل داره... :-"
تا اینکه یه روز مامانم داشت راجب یکی از آشناها با بابام صحبت می کرد، بعد وسط حرفش شنیدم که میگه "دوکاره ـست"... تصادفا فرداش رفتیم خونشون، بعد خانومه خسته به نظر می رسید، منم مودبانه بهش گفتم خب چرا اینقد کار می کنید؟ بیشتر استراحت کنید...
حالا نگو این خانوم خانه دار بودن... X_X :-"
فکر کرد دارم مسخره می کنم... X_X ( :)))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا همین امروز صبح که به خاطر انتخاب رشته و اینا داشتم نقشه رو میدیدم فکر می کردم شیراز شمال کشوره!!!!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم یه بار به جای چایی درس کردن به جای این ک چایی بریزم تو قوری نمک ریختم به من چ نمک و چایی پیش هم بودن :-"
(:|
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از notebook :
بله من اینجا اعتراف میکنم ک الان فهمیدم gaucho پسره
عیب نداره.
من از وقتی جناب آقای امیر رضا کرامتی تو اینستا فالوم کردن،فهمیدم فامیلیشون رحمتی نیست و دو شخصیت مجزا هستن.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی میفهمم باید برم تولد یا عروسی،از چندین و چند روز (روزهااا ینی هااا :)) ) قبلش نمیرم حموم که درست همون روز لحطه های اخر برم حموم :))

اعتراف میکنم هنوز هم وقتی با کفش پاشنه بلند راه میرم همش استرس دارم یه وقت نخورم زمین :))

اعتراف میکنم رفتم توی پروفایل یکی از کاربرا دیدم سال2011عضو شده گفتم واااای چقدر سال پیش بعد رفتم تو پروفایل خودم دیدم من2012 عضو شدم!بعد حس کاربر آنتیک بودن بهم دست داد :)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی تنقلات خونمون ته میکشه بعضا یه ذره از اون پیاز داغ هایی که مامانم میذاره تو فریزر میخورم
البته حرفه ای میخورم مامانم متوجه نمیشه :D


اعتراف میکنم دوم دبیرستان تموم اون ساعتای دین و زندگی که به هوای روزنامه دیواری زدیم بیرون
داشتیم اسم فامیل بازی میکردیم :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دارم روی ی پروژه ای کار میکنم B-)
هنوز به مرحله ی اجرا نرسیده
اگه ب لطف خدا نتایج بررسی ها رضایت بخش باشه و وارد فاز اجرایی بشه یکی دو ماه زمان میبره اجراش
بعد من باید بیام اینجا اعتراف کنم :D :-"


+اعتراف میکنم فک میکردم عنبیه چشم همه ی آدما هم اندازه ست
فقط اندازه کره ی چشم و قرنیه و اینا باهم فرق داره
ینی اینجوری هم فک میکردم که نوزادا وقتی رشد میکنن اندازه ی عنبیه شون عوض نمیشه
بعد یکی دو هفته پیش نشستم یکم فک کردم دیدم یکم غیر منطقیه
ولی هنوز درگیر مقایسه ی عنبیه های ملت ام. هنوز یکم باورم نمیشه.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دارم ب کسی ک تو مدرسه تقریبا یا همه ازش متنفرن یا بدشون میاد یا ازش میترسن علاقه مند میشم!!!!
دست خودمم نیستا...اصلا...اما اون گوهر وجودی ادما ک نشون دهنده ی خوبی هاشونه رو میبینم و حس میکنم...!
شایدم من مشکل دارم ک برام همه ی ادما خوبن و خوبی دارن حتی اونا ک بقیه فک میکنن اصلا خوبی و احساس ندارن...
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم بزرگترين ترس زندگي من تموم شدن موضوعات براي ساختن فيلمه :-ss
#اينو هيشكي درك نميكنه :-s
 
پاسخ : اعترافگاه !

من فکر می کردم که منظور از نمک سرم نمکی همین نمک معمولیه خودمونه :| :D
بعد درگیر بودم کلا :)) هی میگفتم باخودم مگه نمک ضرر نداره پس واس چی می ریزن؟! 8-|

چه جهل آشکاری دارم #-o :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم یه بار چندین سال پیش ( :-" ) که تو خونه تنها بودم ، رفتم یکی از پیرهن مجلسیای بلند ِ مامانمُ پوشیدم با کفش پاشنه بلند ( حالا کاری نداریم که چقدر سایزم بود ! ) بیشتر چراغا رو هم خاموش کردم و یکی از آهنگ های گوگوش رو به صورت live اجرا کردم :-" انصافاً خوب خوندم :-" استعدادم کفش (!) نشده فقط :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بعد از جریانات دیشب احساس می کنم حقم پایمال شده :))
یوزرِ ساهل فرض کردید منو(!!!)(؟؟؟)(!!!)(؟؟؟)... :))

d7hl_فان_کنکوری_سال_دومی.png

×برای دومین بار حذف کردن پستمو. :))
فقط خواستم از این تریبون صدای اعتراضمو به گوش مسئولین برسونم :)) یا همه یا هیچ کس :))
یه اعتراف دیگم دارم؛
مراعات حالشونو کردم وگرنه می رفتم اینو میذاشتم دوباره تو همون حرف بزن :))
# رستینگ والا :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا کلاس پنجمم good bye رو گود بایل :-$ :D تلفظ میکردم ;))
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﮕﺎﻩ !

اعتراف ميکنم اعتراف کردن بعضي کارايي ک کردم جرئت ميخواد ک اگه صادقانه بگم در حال حاضر ندارم...!!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

چند روز پیش با 2تا ازدوستان قرار گذاشتیم روزی 8 ساعت درس بخوونیم :o خلاصه روز اول 5 ساعت خووندیم 3 ساعت رفتیم گیم نت و دیدیم اینکار خیلی از درس خووندن عاقلانه تره !! :P ... در نتیجه برنامه شد روزی 2 ساعت درس خووندن و 6 ساعت گیم نت ولی خب اگه میخواستیم تا اخر تابستون با این برنامه پیش بریم و پولشو از باباهامون بگیریم میفهمیدن در نتیجه مجبور شدیم ی مسابقه ای شرکت کنیم و مقام بیاریم :D....

خب ... :-"


دوم شدیم! :)) =)) =))

پ.ن نمیدونم چرا این انگیزه های خوشی و اینا اینقد قوین لعنتیا ولی برا درس خووندن انگیزه ای وجود نداره معمولا 8-| :-<
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﮕﺎﻩ !

اعتراف ميکنم کسي ک مسهل! ريخت تو شربت اون دختره ي ايکبيري من بودم!!!!و اين ک کسي ک بچه ها رو هماهنگ کرد ک چيزيو لو ندن،بازم من بودم!!!!!!

اعتراف ميکنم تو کل دوره راهنمايي و اين دوسال دبيرستاني ک گذشت،از هيچ درسي ب اندازه رياضي نترسيدم!!!
اعتراف ميکنم هنوزم قد جلبک رياضي بارم نيست...!!!
 
Back
بالا