اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم فکر میکردم بوندسلیگا و لالیگا اسم تیم فوتباله
حالا تا کی اینجوری فکر میکردم بماند :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هر وقت صدام میزنن برای شام یا ناهار، یکم دیر میام که زحمت انداختن سفره و حمل و نقل وسایل به عهده من نباشه.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون اوایل ک تازه عضو سایت شده بودم٬ اصلا نمیدونستم ح.ب وجود داره!!!!
بخاطر همینم میخواستم خودم یه همچین تاپیکی بزنم مثلا با عنوان « هر چه میخواهد دل تنگت بگو» یا «دلنوشته» و اینا‌...!!!
فک کن حالا من نمیفهمیدم ح.ب با این عظمت هست و تاپیکو میزدم....!!!
آخ آخ آخ آخ آخ.... :)) :)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ابتدایی که بودم از پاک کن همبرگری ( شکل همبرگر بود ) دوستم خوشم اومد ، دزديدم
هنوزم دارمش >:D<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا سال پیش دانشگاهیم ( حتی!! ) فکر میکردم پلی تکنیک یکی از زیر شاخه های امیر کبیره :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکی از کار هایی که میکنم،گند زدن به رمان هست!
چحوری؟الان میگم!رمان رو که دانلود میکنم میرم تهشو میخونم یه کوچولو هم اولشو میخونم بعد هم تموم میشه :|
باز اعتراف میکنم الان 21رمان دارم و بشتر شون رو به همین شیوه به گند کشیدم!
البته بعضیا شانسی قشنگ در میان از اول میخونم و تا تهش رو عین آدم میخونم :|
اون 21هم یا قشنگ مبودن یا طولانی بودن واسه همین رو دستم موندن :|
:| :| :| :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم به دلیل کمبود پیام نوروزی تصمیم داشتم پیام تبریک روحانی رو فوروارد کنم که ثانیه بعد از دریافت پیام به خودم گفتم امیر این چه فکری بود؟ :-|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بیشتر از 30 ثانیه نمیتونم ب عکسای "ارمیا قاسمی"[nb]مدلینگه :D[/nb] نگاه کنم :-<
عجیب ضربان قلبم میره بالا :-[
ب 1مین نرسیده گریه م میگیره :-[ :(( :(( :(( :(( :(( :((

http://broozweb.com/wp-content/uploads/2014/02/photo-of-an-iranian-cute-boys-9.jpg
http://jigili1.net/wp-content/uploads/2015/09/erm.ghs-15.jpg
 
پاسخ : اعترافگاه !

4-5 سال پیش بانگ ها ، نوتیفیکیشن داشت و هرکی واسه بانگ ت کامنت میداد ، یه پ.خ میومد واست

یادمه تا یه مدت که با روند کار اشنا نبودم ، هرکی واسه بانگم کامنت میداد ، میرفتم پ.خ جوابشو میدادم و میگفتم ممنون و بهمان ...

ابرو ریزی ای بود اصن
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم سوم ابتدایی بودم پدر و مادرم که شاغل بودن زودتر از من میرفتن بیرون از خونه
منم هربار خوابم میومد زنگ میزدم سرویسم نیاد دنبالم نمیرفتم مدرسه :-"
هنوزم خانواده اطلاعی ندارن
 
پاسخ : اعترافگاه !

سوم راهنمایی که بودم سرویسمون ازین مینی بوسا بود و خب مام بزرگه بودیم و همیشه اکثرا آخر میشستیم و تا خونه با بچه ها چرت میگفتیم.بعد این اول دوما یه بار اومدن عقب نشستن و مام گفتیم جای ماستو بلند شین اینام بلند نشدن....
شروع کردیم به دعوا و کتک کاری و مو کشیدن و ناخون فروکردن تو دست هم :D
خلاصه اینا بلند شدن با وحشی بازی های من...
بعدم با افتخار برای خانواده تعریف کردم و خب .... :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !


اعتراف میکنم اعتمادی که پدرمادرم بهم دارن باهیچی عوض نمیکنم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بعد از ی مدت طولانی به جایی میرم دوست دارم کسانی باشن که دلشون برام تنگ شده باشه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که کلاس چهارم ابتدایی از مبصر در ورودی اجازه گرفتم رفتم تو اتاق معلم غلط املام رو درست کردم :|
الان خیلی عذاب وجدان دارم :|
یادمه چی رو اشتب نوشته بودم :-"
موثر تشدید داشت تو کتاب نذاشته بودم من =))
خدایا منو ببخش :| :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه برای عبور از جوبای آب از روشون می پرم ، به این پلا اعتماد و اعتقاد ندارم! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه سری زنگ یه خونه رو زدم بعد خیلی ریلکس شروع به راه رفتن کردم بعد یه دفعه در اون خونه باز شد و یکی اومد بیرون چون باز شد بود قشنگ میشد تشخیص داد یکی اومده بود بیرون منم پا به فرار گذاشتم :D همینجوری داشتم میدویدم پشتم و دیدم که یه پسر بچه مو فرفری بامزه دست به کمر داره نگام میکنه :D X_X 8-^ :) ;) :P
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز آبله مرغون نگرفتم :)) :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از .شبنم. :
اعتراف میکنم فکر میکردم بوندسلیگا و لالیگا اسم تیم فوتباله
حالا تا کی اینجوری فکر میکردم بماند :-"

آقا مگه نیس؟ :|
 
Back
بالا