اعترافگاه!

[m0rvarid]

پاسخ : اعترافگاه !

پدر من پنش تا خواهر برادر داره
اعتراف میکنم فک میکردم یکی از عمو هام بچه ی اول خونواده ست و عید همین امسال، بعده هیجده سال، فهمیدم بچه ی چهارمه

 

[sadlove]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 11 ماهه صبحونه نخوردم :د
تا بهمن ک 1 ظهر بیدار میشدم الانم 5 مین خوابو ترجیح میدم ب صبحونه خوردن :د #زندگی دانشجویی

 

[hamidhanek]

پاسخ : اعترافگاه !

اون سوسکه ک دو شب پیش وسط حموم زیر لباس داداشم بود رو من به تله انداختمش
خو چیکار کنم پا ب رهنه نمیشه کشتش ک به تله انداختمش نیم ساعت بعدشم ی صدای فریادی اومد فک کنم داداشم بود همینجا ازش معذرت می خوام

 

[YaSm!nA]

پاسخ : اعترافگاه !

اون وقتهااا [nb]تابستون گذشته [/nb]که تازه عضو سایت شده بودم ؛ خیلی اعتماد به نفسم بیشتر از الان بود..
بعد از فضای سایت هم چیز زیادی سر در نمیاوردم... فقط آسون ترین چیزی که تو "راهنمایی سایت" یاد گرفته بودم...زدن تاپیک بود! منم خیلی علاقه داشتم تو سایت فعالیت کنم..برای همین هی تا یه موضوعی به ذهنم میرسید[nb]نصف بیشترشون...بهتره بگم بجز آلبوم هنریم ، بقیش رو قبلا تاپیکاشو زده بودن[/nb] تاپیک میزدم بعد از انجمن و اینا هم چیزی سر در نمیاوردم که...فقط هرجا میرسیدم هی تاپیک میزدم...نظرسنجی و ایناهم میذاشتم توش
سر چند دقیقه پ.خ هایی با این مضمون که " فکر کنم تاپیکت مربوط به انجمن خلاقیت باشه نه آشپزی " و ... روبرو میشدم. بعدم ک از اون کاشف های گرامی میپرسیدم الان باید چیکار کنم؟! میگفتن به مدیرها بگو درست میکنن..!
بعد اون موقع نمیدونستم هر انجمنی مدیری داره و این حرفها... فقط یه "ارسال گزارش به مدیر" تو پ.خ ها بود ک از گزینه هاش فقط میم ح میم دال برام آشنا بود...اونم بخاطر تعداد زیاد پستهاشون تو "راهنمایی سایت". .. حالا من دو روز یه بار پ.خ میدادم به آقای مطهری " سلام...من این گند رو زدم...حالا چی کار کنم؟." بنده خدا هم هی جواب میدادن "شما کاری نکن! مدیران خودشون درست میکنن" " مدیران درست میکنن"
دیگه این آخر سری ها کلافه شده بودن آآآ ..فقط شانس آوردن من اعتماد ب نفسم رو از دست دادم و دیگه علاقه ای ب زدن تاپیک اینا ... نداشتم

 

[MHO]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بارها شده که خواستم پ.خ بفرستم به اشخاص درباره ح.ب یا اگر سوالی داشتم یا همدردی حتی(!) که 99درصد مواقع بعد از نوشتن صفحه رو میبستم و نمیفرستادم

 

[happiestchemist]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم امشب دلم گرفته بود دوست داشتم پ خ داشته باشم، خیلی ام رفرش کردم خبری نبود

 

[بـئـاتـریـس]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو تشخیص 40 و 60 مشکل داشته ـم . اینکه شصت اینه"60"ـه یا"40"
گرچه الآنم موقع نوشتنشون مکث میکنم یه خورده.ولی تا حدّ زیادی رفع شده ـس .

 

[Bahi_ch]

پاسخ : اعترافگاه !

آعتراف میکنم بعد یک سال عضویت تو سمپادیا تازه دارم مینویسم یه چیزی
دومین اعتراف:سال سوم راهنمایی وقتی معلم دینیمون پشتش به ما بود...با تفنگ ابی روش آب ریختیم و همون لحظه رفت نشست ولی نفهمید
سومین اعتراف:نمیدونم چرا هروقت میخوام یه چی بنویسم اینجا دست و دلم میلرزه من ترسوام یا شما ترسناکین؟

 

[امیرحسین]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم اوّل راهنمایی که بودم وقتی می‌خواستم از پدر مادرم امضاء بگیرم که مخالف بودند یا نمره‌ی بدی بود نمی‌خواستم خبردار بشند ساعت 6 صبح ازشون امضاء می‌گرفتم که گیج خواب باشند زود امضاء کنند بعدش سریع خودم رو به سرویس مدرسه می‌رسوندم.

 

[...ELINOR...]

پاسخ : اعترافگاه !

بنده اعتراف میکنم ک اینک ساعت 4صبح است و من نتوانست خوابید!چون از درس 22ادبیات میترسم و دوست ندارم وقتی بقیه خوابن بخونمش!
مرگ بر ادبیات!
مرگ بر این پشه ها حتی!
#گریه
#عصبانی

 

[تامیلا]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 40 روز دیگه کنکور دارم و 1.30 ساعته دارم‌پستای این جارو میخونم

 

[shnava]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا به این لحظه موبایل نداشتم
و هر دفعه با موبایل مادر یا پدر گرام توی اینستا پست میذارم
و حتی از تلگرام آنجانبان استفاده می کنم

 

[mohammadx0098]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که روزی چند بار عکس خودمو میبینم و هر بار میگم خدایی این منم ؟ !
خدایی شبیه خودم نیستم !
یه بازه زمانی چند ثانیه ای هم به این فکر میکنم که مَمَد چقدر پیر شدی

 

[heyto]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکی از سخت ترین و در عین حال لذت بخش ترین کار ها برام انجام دادن کارهاییه که دوستشون ندارم ولی میدونم انجام دادنشون برام مفیده ... و همینطور کارهایی که دوستشون دارم ولی انجام دادنشون برام مفید نیست چه بسا مضر هم هست !!!

 

[Robek]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم سی و.پنج رز دیگه کنکورهو فردا هم ازمون جامع قلم چی ولی اصلا امادگی ندارم...بخصوص.ریاضی....تازه شیمیم و.دینیم ک همیشه با 80بودن هم ...

 

[حمیده]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم یه چند سالی درگیر این بودم که درب ضد سرقت به چه دردی می‌خوره؟ خب ملت در به چه دردشون می‌خوره بخوان بدزدنش؟

 

[بـئـاتـریـس]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اوایلی که اومده بودم سایت نمیتونستم "دهقان خلافکار"،"جلاد لاغر"و"خواجه بلاکش" رو از هم تفکیک کنم.

 

[reza7]

اعترافگاه

نمیدونم چرا و چطور اینطور فک میکردم ولی تا سه چار سال پیش فک میکردم رتبه 1 کنکورِ مثلا تجربی بهتره که(ی جورایی ی قانون نا نوشته س مثلا) با رتبه یک ریاضی ازدواج کنه اگه همجنس بودن باید با رتبه دو یا سه و...ازدواج کنه.
گزینه بعدی هم که براش مطرحه ازدواج با رتبه بعدیشه تو این مثال 1 با 2 مثلا.

 

[A.R.P]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم فک میکردم جوجه کباب واقعا جوجه بوده که کشتنش بعد وسیله کشتن جوجه هم دستگاه جوجه کشی

 

[tannaz77]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا چند سال قبل رفسنجون و فسنجون رو باهم قاطی می کردم!