اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم جنگ تحمیلی هنوز هستُ مردم دارن توش میجنگن :-"
تاپیک اعترافگاه اعتراف میکنه که از وقتی اومدهف کارُ بار سوتی ها کساد شده :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نمره ی بیستی که با خرخونی گرفتم هیچ وقت به شیرینی نمره ی بیستی نبوده که با تقلب گرفتم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه پسر عمو دارم که وقتی بچه بود میخواس دزد شه :-"
بد هرچیم بش میگی کار بدیه میگه باحاله خب :-"

الان ینی آبروشو بردم :-" ^#^
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه بودم رو کافی میکسا نوشته بود3in1 من فک میکردم ینی تو سه نوبت باید بخوریشون....خیلی ام پافشاری داشتم رو این موضوع.... :-"

اعتراف میکنم بچه بودم هر سال به ماهیامون کرک فرش!میدادم :-"

اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی عصبانی میشدم و اخلاقم بد میشد میذاشتم میرفتم بیرون از خونه (تو پارکینگ) بعد از یه ربع میومدم خونه میگفتم دختر بده رو تو پارکینگ دیدم چرا انقدر این بد اخلاقه؟ :-"من الان دختر خوبه ام اومدم ;;) :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که - رو با @ وقتی میگفتن آندرلاین و اتساین اشتباه میگرفتم
 
پاسخ : اعترافگاه !

بچه ها!
اعتراف با سوتی خیلی فرق داره ها!
به نقل از Belex :
اول اعتراف میکنم این اتفاق برا دوستم افتاده که تو سمپادیا عضو نیست ;D
دوستم وقتی بچه بوده با دختر خالش(فک میکنم)که با هم تو خونه تنها بودن میان یه بازی بکنن!

بعد از این که مقداری فک میکنن تصمیم میگیرن آشپزی کنن.

بعد میان هرچی (به معنای واقعی هرچی :-& ) تو آشپزخونه بوده رو میریزن توی دیگ بزرگایی که قبلا برای آش استفاده میشده... :-&

بعد با خودشون فک میکنن که این رنگ غذایی که میگن چیه ... :-?

باخودشون میگن شاید توش رنگ میریزن ... :o

بعدش میان یه عالمه گواش رو توی دیگ خالی میکنن!وبعد هم میزنن :-& :-& :-& :-&

بعد که میبینن چقد گند شده :-& ^-^ :-& به هم میگن حالا چی کار کنیم.میبینن که سطل آشغال جا نداره پس...
.
.
.
(از طبقه ی سوم) میریزیمشون پایین!!!! :o :o :o :o :o :o

چشمتون روز بد نبینه که تمام این مثلا غذا میریزه رو سر کسی که برای همساییه پایینیشون گل اورده بود!!!(صحنه رو تصور کنین!) :o

بعد دیگه میره شکایت میکنه و اینا ولی مامانش کم دعواش میکنه... ;D
الان دارید قضیه رو به ابتذال میکشونین !
اصل قضیه که داستانشه رو میچسبونین به اینکه مال خودم نیست بعد میگین اعترافه ؟!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز مقاله رو با ملاقه اشتباه میگیرم و یه دفه تو مهمونی میگن اون مقاله رو بدین ! بعد بقیه :)) منم :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

قبلا هم گفتم :
1- ديگه حقايق علمي رو اعتراف نكنيد !

2- اگه اعترافتون زياد جنبه طنز نداره يا يه خاطره بلنده بذاريدش تو تاپيكاي مرتبط

¤ پست موقت !
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف های تکراری پاک میشن

اعتراف های کپی پیستی پاک میشن

فک کنم به زودی باید یه تعریف از اعتراف هم بنویسیم 8-| این جا فقط اعترافاتونو مینویسین نه خاطره یا سوتی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم وقتی‌ بچه بودم(۵-۶ سالگی)هر روز از همه ی وسایلم به خاطر این که اجازه میدادن من ازشون استفاده کنم تشکر می‌کردم! :-"
به خصوص از پتو و بالشم!{احساس می‌کردم این دو تا خیلی‌ مهربون وسخاوتمندن ;D}
اعتراف می‌کنم که در دوران کودکی یکی‌ از فانتزیام این بود که یه قل داشته باشم بعد هی‌ به مامانم می‌گفتم که می‌شه داداشمو بدیم به جاش واسه من یه قل بگیریم؟! ;))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم من واقعا خيلي ديوون َم...!
+ واسه اينكه مامانم بهم اعتماد كنه هميشه از خيلي ها بد گفتم...!
______
پ.ن : اعترافم اينه كه عذاب وجدان دارم ازين استقلال كذايي...

+ و اعتراف مي كنم كه گوشي بدترين وسيله ي مفسد شدن من بود!...كه ديگه ني!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که میدونستم کی به موبایل دبیر علوممون زنگ میزد میگفت بچتون تصادف رده ;)) ولی چیزی نگفتم
(که البته اخر سال بچش تصادف کرد الانم توی مراقبت های ویژه است :-s )
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی یاده خاطره هامون تو سال میافتم گریم میگیره نمیدونم چرا

اعتراف میکنم حاضرم خیلی چیزامو بدم یه بار دیگه برم سره کلاس بشینم با بچه ها بخندیم!

اعتراف میکنم الان که دارم اینو مینویسم هیچی بیخی...
 
پاسخ : اعترافگاه !

الان اگه اعتراف کنم انقد این لایکای ح.ب برام مهمه که بعد از ظهری خواب میدیدم بازش کردن حقیقت علمی یا خاطره محسوب میشه؟! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم تحت تاثیر فیلم اسباب بازی ها! شباکه میخابیدم فکر میکردم عروسکام شروع میکنن به حرف زدن! هرشب گوشامو تیز میکردم لای چشمامم باز میزاشتم که اگه حرف زدن من ببینم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هنوز از پسر خالم كه 2 سالشه كتك مي خورم و جاي زدنش كبود ميشه . :(( :(( :((
يعني من در عجبم كه زورم به اين نيم وجبي نميرسه :-< :-s
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دوس دارم کسایی که پستامو پاک میکنن خفه کنم X-(
 
پاسخ : اعترافگاه !

ببخشید این پستو میدم ولی:
به نقل از Ham!D ShojaE :
قبلا هم گفتم :
1- ديگه حقايق علمي رو اعتراف نكنيد !

2- اگه اعترافتون زياد جنبه طنز نداره يا يه خاطره بلنده بذاريدش تو تاپيكاي مرتبط

¤ پست موقت !

به نقل از نسترنّگار :
اعتراف های تکراری پاک میشن

اعتراف های کپی پیستی پاک میشن

فک کنم به زودی باید یه تعریف از اعتراف هم بنویسیم 8-| این جا فقط اعترافاتونو مینویسین نه خاطره یا سوتی

اینا زیاد دور نیستن ، اولی تو ص فبله دومی همین صفحه :|

+ قبل از پست دادن قوانینو بخونین :-ال

خز نکنین دیه.. میان قفل میکننا.. :-<
 
Back
بالا