اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که هنوزم وقتی میفهمم قسمتِ آخرِ یه سریالِ ناراحت میشم .. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم خیلی بچه نه :-"
فک میکردم وقتی میگن داور به بازیکن کارت زرد داد
داور کارترو در میاره میده به بازیکن اونم نگه میداره پیشش تا آخر بازی :-"" میذاره تو جیبش مثلا :-"""
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هفته ی پیش اومدم از تو کابینت لیوان بردارم افتاد شکست هیچکسم خونه نبود منم خورده شیشه هارو جمع کردم و طبیعی و اینا ;D
بعد الان چندروزه مامانم متوجه شده این لیوانه نیست ازم پرسید ندیدی منم رفتم کوچه علی چپ :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

معترف ميشم تا الان همه ي بستاي پوريا رو خوندم ولي نفهميدم چه مرگشه :-" همچنين پستاي فلسفيش رو نمي فهمم اصن ولي ديس ميدم كه بگم منم يه چيزي بارمه و بات مخالفم :دي

اعتراف ميكنم نصف بچگيم صرف اين شد كه بتونم كليد برق رو در حالت تعادل اون وسط نيگه دارم ، جوري كه نه on باشه نه off :دي :-"

:: اعتراف ميكنم يه كتاب از كتابخونه گرفتم ، 5 ساله تحويل ندادم :-"

:: اگه دومين پسته ادغام لطفا ! :)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هیچی به اندازه ی یه بازی کامپیوتری نمیتونه منو مشغول کنه :دی

اعتراف میکنم، به قدری منو مشغول میکنه که دیگه حتی سمپادیا پیـدامم نمیشه :دی

اعتراف میکنم توی امتحانات برای افزایش سرعت درس خوندنم، به خودم قول میدادم بعد از هر فصل 2 مرحله بازی کنم :دی

+ما اینیم دیگه :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف منم دو شب پیش ساعت یازده با عینک افتابی مسیر خونه ی مامان بزگمو تاخونه ی خودمون طی کردم و همه مانند دیوانه ای که از تیمارستان فرار کرده :oیا زیادی عاشق کامران هومنه =)) بهم نگاه میکردن
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از بچگی دوست داشتم کاری کنم که وقتی یه دقیقه از سره کامپیوتر پا میشم مامنم بیاد پای کامپیوتر سرک بکشه ، از این پنجره سیاها که توش سریع عدد رد میشه ببینه! حالا آرزو میکنم اگه یه دقه پا میشم از سره کامپیوترم مامانم نیاد کامپیوترمو ببینه چون توش از این صفحه سیاها هست که هی عدد و نوشته تند تند ازش رد میشه(terminal) :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه زمان برام سوال بود که چجوریه که خواهرم داداش داره ولی من ندارم :-" :-" :-"...خب تو یه خانواده ایم دیگه! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا پارسال عم نمیدونستم فرق بین عمامه ی (؟) سفید و عمامه ی سیاهی که آخوندا رو سرشون میذارن چیه :دی
فک میکردم شانسیه :-" و هر کس بر حسب شانسی که داره یه رنگی بهش میوفته :-"

+عالم بچگیه دیگه :-""""""
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم در دوران کودکی همیشه دنبال مغازه ی برادر فروشی میگشتم اونم بزرگتر ازخودم.

اعتراف میکنم همیشه چادرو برعکس سرم میکنم .

اعتراف میکنم تا کلاس دوم راهنمایی به طور کامل دنمیدونستم مرجع تقلید یعنی چی.

در راستای پست کوثر من همیشه فکر میکردم که شیخا همین طوری عشقی عمامه سرشون میکنن.

و تا کلاش جهارم هم فکر میکردم پیامبر امام حسینه (خوب چی کارکنم هرچی شنیده بودم راجع به امام حسین بود)+خوب من یکمی هم از دنیا عقب بودم اینم از کتناب دینیمون همون هدیه های آسمان فهمیدم خانواده نقشی نداشتن
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک
تو راهنمایی ک بودم یبار شیخ مدرسمون و سرکار گذاشتم خفن
چون یذره مورد داره قضیه هرکی حواست بدونه پ خ بده لطفا


+++++++++++++++++++++++++++++++++++


اعتراف میکنم ک
دبستانی ک بودم خونمون ویلایی بودش بد از این اپن سنگیای بزرگ داشتش
بد تازه برام چتر بارونی و اینا خریده بودن
منم جوگیر میشدم میرفتم بالای اپن بد چتر رو باز میکردم و از رو اپن میپریدم پایین
خیلییییی حال میدادش
چتره یجوری آآآآآآآآآآآآروم میاوردتم پایین ک م3 این چتر بازا بودش
شما هم امتحان کنین
ب یبار آزمایشش میرزه ;)


+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++


اعتراف میکنم ک معلم فیزیکمون (عمو وردی)رو در عمل انجام شده قرار دادم:
آقا این درخته تو حیاط ب این عزمت توته
:بله درخته توته
چ حالی میده بریم رو درخت و توت بزنیم
:نههههههههههههه توتاش کثیفن
آقا مگه شما توت و میشورین؟
:بله مگه شما توت و نمیشورین؟
کلاس =)) =)) =))
شرمنده دیگههههههههه
ولی جالب بودش ;)

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

اعتراف میکنم ک
تا همین الان برج های هانوی رو hanavi میخوندم
 
پاسخ : اعترافگاه !

~> اعتراف میکنم یه بار تو حیاط خونمون سوارِ ماشین شدم بعد میخواستم یکم ببرم جلو بعد ترمز و گازو قاطی کردم نزدیک بود صاف برم تو در.. X_X

~> اعتراف میکنم هنزم که هنوزه عُرضه ی (؟) خوردن آیس پک ندارم ، ینی تمام لباسای خودم و اطرافیانمو صندلیا و کلن اونجارو به گَند میکشونم آخرشم برا پاک کردنِ گَندم جعبه دستمالو تموم میکنم.. :-"
 
?

اعتراف ميكنم روي غلط املايي و نگارشي تعصب شديد دارم! اصن روانم داغون ميشه ميبينم خودم يا ديگري تو اين زمينه اشتباه داره!
اعتراف ميكنم وقتي پستاي كپي پيستي حمزو رو ميبينم دوست دارم خفش كنم
اعتراف ميكنم تنها راهي كه ازش تو ديني نمره ليارم تف دادنه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم با مسواک بابام کفشام رو که پر گل بود تمیز کردم
البته غیر عمد :)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هنوزم شبا كه مي خوابم براي ستاره هاي آسمون دست تكون ميدم و باي باي ميكنم :-hو شب بخير (:| بهشون ميگم . :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

آقا من اعتراف میکنم تا دوم راهنمایی فکر میکردم صدام پادشاه عربستانه! :))


اعتراف میکنم یکی از محکم ترین دلایلم برا نرفتن به رشته تجربی این بوده که وقتی خون میبینم فشارم میوفته! :)) (:|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از وقتی گفتین بعضی سوتیا رو خودتون اختراع میکنین دیگه به سوتیا اعتماد ندارم :-"
به بعضی پستای اینجا حتّی!
 
پاسخ:والیبال

اعتراف میکنم درحدمرگ ازماهی میترسم(ماهی قرمزنه ها ماهی خوردنی)
خو چیکارکنم نگاهش خیلی ترسناکه خب!
بچه هاهم بودم نمیخوردم میگفتم میترسم تودلم زنده شه!
البته هنوزم نمیخورم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هنوز که هنوزه نمیتونم فریبرز عرب نیا رو از ابوالفضل پور عرب تفکیک کنم.
....
اعتراف میکنم هرکی به پستم نمره منفی بده ، بلافاصله میرم و به چند تا از پستاش منفی میدم.
 
Back
بالا