اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
اعتراف میکنم که از اعتراف کردن خیلییی میترسمX_X
 
اعتراف میکنم یه روز برای اینک از امتحان در برم آبلیمو و گلاب با هم بردم سر کلاس توی قاشق وسط کلاس ریختم خوردم و بالا اوردم کسی هم نفهمید امتحان هندسه البته چون همه بد دادن دوباره امتحان گرفتن
 
اعتراف میکنم بعضی وقتا چیزایی ب پدرو مادرم گفتم ک احتمالا دلشونو شکونده و من الان تازه میفهمم چ غلطی کردم و خیلی خیلی پشیمونم و خیلی ادم بیشعوریم :((:((X_X

همچنین اعتراف میکنم قرار بود ی شنبه استراحت باشه بعد برم سر درسم ولی از دو شنبه تا حالا هیچ غلطی نکردمo_O~X(:((
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
اعتراف میکنم اوایل عضویتم هر کی لایکم میکرد میرفتم تعداد لایک دریافت شده با تعداد لایک داده شدشو میدیدم ک ببینم این عادتشه همونطوری کشکی لایک میکنه یا واقعا از پست من خوشش اومده:)):)):)):)):)):)):))
 
اعتراف می کنم خیلی بچه تر که بودم از مامانم پرسیدم مامان مرغ نر و خروس ماده هم داریم؟:)):eek::|
 
اعتراف میکنم که با دوستم یع بشر بزرگو تو ازمایشگاه شکوندیم و جمعش کردیم و به معلممون و بقیه هم نگفتیم:))
 
اعتراف میکنم از چند نفر بدم میاد اما تظاهر میکنم دوسشون دارم:|
 
اعتراف میکنم که چیزی رو که الان میخوام بنویسم رو یه بار دیگه اینجا نوشته بودم ولی چون حواسم نبود و نقل قول کردم حذف شد:))
اعتراف میکنم یه استوانه مدرج تو مدرسه رو پارسال و یدونه دیگه رو امسال شکوندم :eek: به معلم ها هم نگفتم /m\ @iam._.armi هم میدونه :RedHeart
اعتراف میکنم یه بار تو جمع گفتم امام خامنه ای رحمته اله علیه :D آخه فک میکردم رحمته اله علیه برای احترام گفته میشه :)):))
 
آخرین ویرایش:
اعتراف میکنم الان دقت کردم ک لیست متولدینی ک اواتار ندارن جنسیتشونو تو اواتارشون نشون میده با نمادهای ژنتیکی .
 
اعتراف می کنم الان بعد از حدود هشت سال اومدم اعتراف هام توی این تاپیک رو دارم می خونم و خیلی دلم برای اون روزایی که میومدم سمپادیا و تو تاپیک های مختلفش می‌نوشتم تنگ شده...
کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم ...
هیچ وقت...
 
اعتراف میکنم که بعضی وقتا هیچی واسم مهم نیست {...}
 
اعتراف میکنم تا قبل کلاس ششم نمی‌تونستم فعل ماضی و مضارع رو از هم تشخیص بدم و ادعا میکردم که بلدم...
 
اعتراف میکنم تمام هندزفری هامو خودم خراب میکردم وبعد میگفتم داداشم خراب کرده تا برام بخرن دوباره:(
 
اعتراف میکنم از ایگنور شدن در حد مرگ میترسم
به قدری میترسم ک اگه یک درصد احتمال بدم کسی ممکنه ایگنورم کنه اصلا نزدیکش نمیشم و اگه کسی ایگنورم کنه خیلی خیلی بد و وحشتناک ناراحت میشم ((((((:
 
اعتراف میکنم اگه کسی ایگنورم کنه، چنان ایگنورش میکنم که انگار اصلا وجود نداشته. خدا نیاره روزیو ک من کسیو ایگنور کنم وگرنه وای ب حالش!
 
من اعتراف میکنم تا الان انشا و هنرم بیست نگرفتم
 
اعتراف میکنم داره بازم این مسخره بازیام گل میکنه
اعتراف میکنم قبلا بچه مذهبی نبودم
 
اعتراف میکنم یه بار بدون اینکه کسی برهمه پسر خاله را تو درد سر انداختم
 
Back
بالا