اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
اعتراف میکنم اپشن ایگنور کردن رو همین چند روز پیش تو سایت پیدا کردم... :))

پ.ن:مثل هاگوارتز میمونه لنتی همیشه یه چیز جدیدی پیدا میکنی :D
 
آخرین ویرایش:
اعتراف می کنم بچه بودم فکر می کردم صدای جیرجیرک ها توی شب مال ستاره هاست ستاره ها این جا صدا میدن :))
همین قدر تباه :))
 
اعتراف میکنم رو کسی که 11 سال ازم بزرگتره کراش زدم =))

دوران جاهلیت بود دیگه :"
 
آخرین ویرایش:
اعتراف می‌‌کنم چند وقت پیش سرچ کردم "تباه‌ترین جُک‌ها" و اولین صفحه‌ای که آورد، بوکمارک کردم، هر چند وقت یک‌بار یکی‌شو پیست می‌کنم تو جوک‌کده :|
 
اعتراف میکنم کاری که دوست دارمو انجام نمیدم
 
اعتراف میکنم کلاس دوم دبستان انقدر بد منو خواهر دوقلوم ارغوان همو زدیم که دیه از کلاس دوم به بعد با هم تو یه کلاس نبودیم ، مامانم منو برا کلاس الف ثبت نام میکرد ارغوان و کلاس ب !
 
اعتراف میکنم که اتفاقی به خاطر ادبیات مجبور شدم برم سراغ رمانی که تقریبا دوسال پیش تمومش کرده بودم...!

الان دارم دوباره میخونمش... :D :)) (دو روزه رسیدم ص ۲۰۰)

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا کلاس اول راهنمایی فکر میکردم ADSL همون ترمزABS هست ! :-"
اعتراف میکنم من سال 2012 اصلا نمیدونستم adsl چی هست :))
حتی ترمز abs هم فک کنم همینطور... :D :-"
 
اعتراف میکنم از 1028عکسی ک از خودم تو گوشیم دارم حتی یه دونشم بدون افکت و اسنپ نیست و من امروز این حقیقت رو کشف کردم
واینکه با گوشیم جا نداره و یسریاش خوب نشده دلم نمیاد هیچ کدومو پاک کنم :-" :-" :)) :))
 
اعتراف میکنم پیامایی از ناشناس ک از ساعت ۱۱ تا ۱۲ دریا فت کردید و گفته شده من روت کراشم رو من دادم
به یه نفرم گفتم با من ازدواج کن
همزمان با من شخص دیگری نیز فعالیت کرده ک من وی رنبودم و خب خوش گذشت
و اقایون عزیزو حالا خانوم ها اینا صرفا شدخی بود و فکر دیگر نکنید
بقیشو من نبودم
بانگ من پذیرای فش های شما خاهد بود
 
اعتراف میکنم رم دوربین رو که باهاش تو مسافرت هامون کلی فیلم و عکس گرفتیم رو تو گوشیم انداختم و گوشیم رو فرمتش کردم بعد فهمیدم چه گندی زدم صداش رو در نیاوردم
الان حدودا ۴ یا ۵ سالی هست که مامانم سراغش رو میگیره ولی جراتش رو ندارم بگم
شاید تا آخر عمرمم بهش نگم:/
 
عاشق بوی بارون ام چون دقیقاااا جفت بوی دستشویی مهدکودکع
و همش خاطرات بازی های اون دوران رو زنده میکنه :-"
 
اعتراف میکنم تا ۵ سال پیش فکر میکردم همه میخوان منو بی هوش کنن و بدزدن، یا تو خیابون که دارم راه میرم یکی داره تعقیبم میکنه
الانم بعضی وقتا فکر میکنم ی نفر کلت به دست میاد تو خونمون و ی دونه تیر تو مخم خالی میکنه یا نهایتا با تفنگ دوربین دار از راه دور این کار رو انجام میده :|
همش ب خاطر این فیلم های اکشن و پلیسی مسخرس:/
 
اعتراف میکنم که خیلی دارم کم کاری میکنم و اگ همینجوری پیش برم اتفاق پارسال دوباره تکرار میشه
 
اعتراف می کنم گفتم خواهش می کنم، نه بابا و...
ولی هنوز ازش ناراحتم و بهش تیکه میندازم :-"
 
Back
بالا