اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از عید تا حالاس میخوام کمدمو مرتب کنم هنوز دست به کار نشدم ;D
عید رفتیم جایی نشد
بعد شد امتاحانا دیگه گذاشتم واسه تابستون اونم دو ماه گذشته و...
به خدا لباسام بو گرفتن چروک شدن احساس میکنم اگه همینجوری ادامه بدم جک و جونورا لباسامو بخورن تموم کنن ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم انقد از تک فرزندی خسته شدم که هرکی راجع به خواهر برادر بودن با من حرف بزنه ذوق مرگ میشم :-"

کلن اعتراف میکنم زود ذوق مرگ میشم :-< [و درمقابلش زود تو ذوقم میخوره خیلی وقتا :-<]
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اینقد درموردِ قول هایی ک ب بابام دادم بدقولی کردم ک دیگه وقتی میخوام ب بابام قول بدم،خودم ب قولِ خودم اعتماد ندارم :( :( X_X X_X X_X X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

بعد از یک سال اعتراف می کنم که ما توی چای ناظممون بزاکودیل(مسهل بسیار شدید)ریختیم.!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوزم که هنوزه تلفظ "مصاحبه" و "محاسبه" رو قاطی میکنم و شاید اشتباهی هم به کار ببرم واسه همین قبل گفتم کلی با خودم کلنجار میرم که درست باشه و اشتباه نگم....یکی هم ترمینال :-"

اعتراف میکنم وقتی زلزله رو حس کردم فکر کردم از اثار زیاد درس خوندنه که واسه مغزم مشکلی پیش اومده یا فشارم افتاده در نتیجه با وجود اینکه موم عسل دوست ندارم خوردم و اولین جمله ای که به زبونم این بود:"خدایا غلط کردم دیگه درس نمیخونم :-ss

مگه کولر گازی با گاز شهری کار نمیکنه؟؟؟؟/ X_X(تفکرات چند سال پیش) :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

عید که رفته بودیم مسافرت هیشکی زبان بلد نبود جز من
ازم میخواستن ترجمه کنم
ولی اعتراف میکنم بعضیوقتا هم از خودم میگفتم ;D

چقد حال میداد مترجمی =)) =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مى كنم تا كلاس چهارم ابتدايى حروف الفبا رو حفظ كردم ;)) تازه اگه اون سئوالايى كه مى گف كلمات زير را به ترتيب حروف الفبا بنويسيد نبود تا همين الانشم حفظ نمى كردم :-" :-"
واقعاً ما در آينده چى بشيم ;D :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

هنوز هم اسم ابوالفضل پور عرب رو با فریبرز عرب نیا اشتباه میگم!!!
بچه که بودم یه وقتایی مامانم بین نماز ظهر و عصر یا مغرب وعشا با من حرف میزد.بعد من فکر مکردم وسط یه نماز، وقت استراحت داریم!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم"جووون"ک مینویسن ملت...
در واقع جون هست دیگه...
من تا مدت ها فکر میکردم منظورشون جوون هست!...یعنی اونی ک پیر نیست :-" :-"
بعد هی میگفتم خب چرا میکشنش؟...
بعد توجیه میکردم ک"تعداد واو ها هر چی بیشتر باشه یعنی طرف جوون تره!"
X_X
=)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از مُحَــدِّثـه :| :
اطلاعیه پنجم:

دادن یک پست تو هر صفه مجازه؛این قانون مخصوص تاپیک هایی هستش که بازدیدشون در طول روز بیشتر از سه تا پست باشه.
مثل اعترافگاه و سوتی ها

بیشتر از یک پست تو صفحه در این تاپیکا حذف میشه بدون اخطار قبلی
سعی کنید تو یک صفه پست قبلیرو ویرایش کنید نه که پست جدید بدید

×هدفتون هم صرفا جمع کردن لایک نباشه :)هدفه انجمن استفاده کردن از تجربه های مفید و جالب دیگران هستش ;)
رعایت کنید :)مرسی ;;)

اون بالا من نوشتم قوانینو بخونید توجه کنید دیگه :-<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی سال دوم دبیرستان بودم توی نمایشگاه نجوم سمپاد توی یکی از غرفه های فرزانگان بودم که یه دفعه دستم خورد به لیوان چایی یکی از دخترا (گذاشته بودش روی میز کنار لپ تاپش) اصلا به روی خودم نیاوردم و رفتم بیرون ;D ;D
نیم ساعت بعد برگشتم به همون غرفه دیدم همه میگن لپ تاپش سوخته =))
منم شروع کردم به بد و بیراه گفتن به اونی که چایی ریخته روش :-"
البته بعدا پیش صاحبش اعتراف کردم X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خیلی دوس دارم شیر ِ خـشــک بخورم!!اونم خـالی خـــــالی! :-" بچه بودم لــب نمیزدم ــــا!!ولی الان گاهی زَنداییم از شیر خشک ـــای پسر داییم میده که بخورم!!! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه پست که میخوام بدم قبل و بعد از ارسال شصت بار میخونمش.تازه بعدش هم وقتی تو مشخصات میبینم مثبت یا منفی گرفته بازم میام یه بار دیگه میخونمش!
 
پاسخ : اعترافگاه !

ی بار داداشم خودکار پرت کرد...رفت تو پام مستقیم وایستاد :)) منم دردم نگرفت ولی از ته دل جیغ زدم :))پآخه ترسیدم گفتم حتما از تو پام درنمیاد باید عمل کنم ;D :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کلید کمدمو برای اینکه آبجیم برنداره یجایی گذشتم! حالا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد کجا گذشتم هرچی هم میگردم پیداش نمیکنم :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم تو جيب كيفم يه جعبه كبريت هس..تو اون جعبه كبريته هم يه سوسك مرده :-"

زياد هم تو مد مورد استفاده داره برا معلما!!چون پلاستيكيا اخرش معلوم ميشه ماله كيه ولى واقعى هم ترسش هم كيفش بيشتره ...اخرشم اينه كه يه سوسك مرده رو صندليه معلم بود اونم نشست روش :-"


اعتراف ميكنم مثه بوووق از كِرم ميترسم..همه نوعش ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه مدته اس ام اس های داداش 9 سالم با دوست دخترشو میخونم :| هیچوقت یادم نمیاد با یه دختر اینطور لاو ترکونده باشم که داداشم میترکونه :|


اعتراف میکنم با یه دختر 12 ساله تو یاهو آشنا شدم که وقتی بحث توتون پیپ شد گفت :
" اه بابا توتون چیه 10 هزار تومنه همش دود میشه " :|
و من در جواب برای اینکه کم نیارم :
" من توتون انگلیسی میخرم 45 تومن "
در حالی که اصلا پیپ نمیکشم :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه اعتراف که به خودم مربوط نیست

پسر عمه ام شعر زیاد میگه

قشنگ هم میگه

خواهرم یکی دو تا از شعر هاش رو گرفت و فرستاد برای مسابقات شعر استانی

رتبه که کسب کرد هیچ برای آزمون حضوری هم رفت و شانسی و الکی قبول شد

یه جایزه هم از مدرسه گرفت!

البته این شعر ها به همین درد میخوره دیگه! نه؟!
 
Back
بالا