كياناز
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 719
- امتیاز
- 3,453
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگـان ۱
- شهر
- اصفهـان
- سال فارغ التحصیلی
- 96
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم هر وقت بخوام مامانمو بپیچونم نرم مدرسه, شبِش خیلی عادی ُ اینا رفتار میکنم, اما وقتی بخوام بخوابم, عمدا لباس نازک میپوشم ُ پتو روم نمیندازم یا پنجره رو باز میزارم! بعد صبحش پا میشم ُ از استعداد فراوانم در نقش یه ادم سرما خورده بازی کردن, بهره میگیرم ُ نمیرم مدرسه, و جای جالب ترش این که مامانم هر چی بهم قرص میده, میخورم اما بعدش میرم تُف میکنم.تو مدرسه هم عمدا ماسک میزنم یا وقتی که دوستام زنگ میزنن بهم, یه تیکه نون میزارم تو دهنم که صدام بَم تر به نظر برسه! یه دستمال کاغذی رو هم نمدار میکنم هی میملالم به دماغم که یعنی ابریزش بینی دارم.حالا اگه شرایط بحرانی تر باشه, دستامم میزارم تو یخ که دستام یخ کنن فک کنن تب ُ لرز دارم!
هنوزم ترفندم همینه!
اعتراف میکنم هر وقت بخوام مامانمو بپیچونم نرم مدرسه, شبِش خیلی عادی ُ اینا رفتار میکنم, اما وقتی بخوام بخوابم, عمدا لباس نازک میپوشم ُ پتو روم نمیندازم یا پنجره رو باز میزارم! بعد صبحش پا میشم ُ از استعداد فراوانم در نقش یه ادم سرما خورده بازی کردن, بهره میگیرم ُ نمیرم مدرسه, و جای جالب ترش این که مامانم هر چی بهم قرص میده, میخورم اما بعدش میرم تُف میکنم.تو مدرسه هم عمدا ماسک میزنم یا وقتی که دوستام زنگ میزنن بهم, یه تیکه نون میزارم تو دهنم که صدام بَم تر به نظر برسه! یه دستمال کاغذی رو هم نمدار میکنم هی میملالم به دماغم که یعنی ابریزش بینی دارم.حالا اگه شرایط بحرانی تر باشه, دستامم میزارم تو یخ که دستام یخ کنن فک کنن تب ُ لرز دارم!
هنوزم ترفندم همینه!