اعترافگاه!

[robomash]

پاسخ : اعترافگاه !

من هیچ وقت از هری پاتر خوشم نمیومد و نمیاد اما یه دوست صمیمی داشتم که عشق هری پاتر بود. همش راجب هری پاتر و شخصیت هاش حرف میزد، اعتراف میکردم که من تا مدت ها فک میکردم اسم یکی از شخصیت هاش "تام ریده" است :-[

 

[fateme.RMA]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم خيلي خوشحالم كه عده ي كثير ديگه اي هم نميدونن Idle تو ياهو يني چي! فك ميكردم فقط خودم از دنيا عقبم!

 

[Elnaz.gh]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که منم نمیدونم Idle (تو یاهو مسنجر)چیه؟
خدایی چیه؟

اعتراف میکنم که منتظرم یکی به این سوال جواب بده!

 

[kerpoocoder]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که من این جا با به طور همزمان با دو تا از اکانتام از یه کامپیوتر آن شدم ولی روز بعد که خواستم وارد اکانتم بشم برام پیغام اومد که شما به دلیل داشتن بیش از یک اکانت نمی توانید وارد شوید ولی الان یه جوری بدون تغییر آی پی وارد سایت شدم و دارم با اکانت اصلیم پست می دم.

خدایا منو ببخش ​

 

[Fateme.Q]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا یه ماه پیش فک میکردم دانشگاه آکسفورد تو آمریکاس...

 

[جنا]

پاسخ : اعترافگاه !

عاغا جان ؛ وقتی یکی آن باشه ولی یه مدت طولانی هیچ کاری با پی‌سی‌ش انجام نده می‌ره تو حالت آیدل. ینی "آن" هست ولی به‌احتمال‌زیاد پای پی‌سی نیست.

× یه‌پست دیگه در این‌باره ببینم می‌زنم‌تون ینی.

 

[baseri]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز نفهمیدم اون جیب کوچولوئه تو جیب راست شلوار لی واسه چیه ؟!؟!

 

[most wanted]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مى کنم شب 29 ام فهميدم امسال کبيسه است. :-[

 

[pershia]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که بعد از مدت ها یهو هوس کردم لاک بزنم و اعتراف میکنم که گند زدم به ناخن هام
اعتراف میکنم هر وقت یکی داره در مورد مناطق مختلف تهران (جاهای دیگه که پیش کش) و خیابون ها حرف میزنه، من الکی میگم آهان! چون اصلا هیچ ایده ای ندارم که داره کجا رو میگه جالب اینجاس یکی از دوستام که تازه امسال از مشهد اومده همه جای تهرانو عین کف دست بلده

 

[saratahmasbi]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا همین دیروز فک میکردم تعدادستاره هامون به تعداد لایکا مونه اما الان فهمیدم ب تعداد پست هایی که میفرستیمه

 

[N.KH]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اصلا فکرشم نمیکردم بشه یکیوو انقد دوست داشت ک واسه تقسیم کردنش با یکی دیگه انقد بهم بریزی

 

[N-firoozeh]

پاسخ : اعترافگاه !

ابتدایی که بودم معلما و معاونامون میگفتن ما یک روز به طور سر زده و بدون اینکه بهتون خبر بدیم میایم خونتون و اتاقتون رو بررسی میکنیم که مرتب باشه و ازش عکس میگیریم به همه نشون میدیم.
اعتراف میکنم 5 سال ابتدایی شب که میخواستم بخوابم اول اتاقمو مرتب میکردم بعد میخوابیدم مبادا صبش که من مدرسم اینا بیان و آبروم بره.
حالا میخوام برم یونیسف شکایت کنم 5 سال زیر فشار و استرس بزرگ شدم

 

[Erfan_Cena]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که هر وقت که می بینم سینا و خواهراش همزمان آنلاینن تعجب می کنم ولی بعدش یادم می افته که انواع لپ تاپ و تبلت توی خونه شون پیدا میشه

 

[ki miya]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز بلد نیستم تخمه زاپنی بشکنم و درستی میخورمش

اعتراف میکنم هنوز بلد نیستم با کبریت اجاق گازو روشن کنم....اصن میسوزونم خودمو...یه وضی :-[

 

[علــی[میم]]

پاسخ : اعترافگاه !

من از یه نفر !!! یه جزوه المپ گرفته بودم کپی کرده بودم برا خودم بعد داشتم چن هفته ویش میخونم رسیدم به یه سوال بازی که رهو علط نوشته بود

اعتراف میکنم اینقد ذوق مرگ شدم که دور تا دوره سواله را حل درست نوشتم که بمونه برا آیندگانم ببینن بگن چه دمش گرم

بعد اعتراف میکنم که راه خودمم غلط بود ولی در پایان راه درست رو به دست آوردمو نوشتم

 

[nashenas!!!!]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که در برابر مرام خیلی ها کم میارم!!! :-s

 

[علیـــــــــــــــ]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که بعضی موقعها زیادی خونسردم و باعث اعصاب خوردی اطرافیان میشم :-s

اعتراف میکنم که اشتباهات بزرگی در زندگی ام داشته ام...

 

[shinymoon]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکیو خیلی دوس دارم اما میترسم!!! :-s

 

[h.mahmoodzadeh]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم همه شلواراما از زیر زانو با قیچی میبریدم و فک میکردم که شلوارک خریدم. :-[
و مامانم به خاطر این کارام هزار بار منو زده ولی بابا حیا نداشتم که بازم پاره میکردم.

 

[ftnt]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بلد نیستم مثِ آدم لاک بزنم؛هروقت خواستم بزنم به همه جا خورد،جز ناخنم...
اعتراف میکنم آدمِ حسودی ام...
اعتراف میکنم اونقد گناهکارم که نمیتونم خودمو تو آینه نیگا کنم...
اعتراف میکنم یاد ندارم چیزیو رنده کنم...
اعتراف میکنم اونقد تنبلم که همیشه مامانم واسم میوه پوست میکنه،حتی تو مهمونی...
اعتراف میکنم روزی بیش از 10ساعت میخوابم،حتی الان که کلی درس دارم... (
اعتراف میکنم خیلی زود عصبی میشم،و وقتی عصبی میشم نمیفهمم کی طرفمه،همه رو به فحش و گاهی حتی کتک میبندم...