ivan
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 76
- امتیاز
- 28
- رشته دانشگاه
- طب
پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی!
شعراي خوبي كه خوندم و خوشم اومد مي ذارم اينجا.
---------
سايه هاي سفيد
كه هستم؟خدا طبع شيطان سرشتي
چه شيرين شوري ، چه زيباي زشتي
من از آسمان و زمين سهمم اين بود:
نه بر بام برفي ، نه از خاك خشتي
مرا خوشه نارس گندمي بس
اگر خود به جا مانده باشد بهشتي
كلاه و نقاب از سر و روي بردار
مترسك نمي خاهد اين گونه كشتي
غزل هاي من سايه هايي سفيدند
چكيده شد از اشك من رونوشتي
مرا عشق اين گونه آموخت:
كه هر مسجدي در كنار كنشتي
قفس بافتي ، كرم ابريشم ، اي عقل!
همه پنبه ، نه پيله شد هر چه رشتي
دل من، دل دل به دريا زدن داشت
تو او را نهشتي ، تو او را نهشتي
سر و سر ما از از نوشتن گذشته است
عجب سرگذشتي،عجب سرنوشتي
خزان نه ، كه حتي بهار آفت اوست
خدايا! مرا با چه خاكي سرشتي؟
خليل ذكاوت
--------
همين كه نعش درختي به باغ مي افتد
بهانه باز به دست اجاق مي افتد
حكايت من و دنيايتان حكايت آن
پرنده ايست كه به باتلاق مي افتد
عجب عدالت تلخي كه شادماني ها
فقط براي شما اتفاق مي افتد
تمام سهم من از روشني همان نوريست
كه از چراغ شما در اتاق مي افتد
به زور جاذبه سيب از درخت چيده زمين
چه ميوه اي ز سر اشتياق مي افتد؟
هميشه همره هابيل بوده قابيلي
ميان ما و شما كي فراق مي افتد؟
فاضل نظري
شعراي خوبي كه خوندم و خوشم اومد مي ذارم اينجا.
---------
سايه هاي سفيد
كه هستم؟خدا طبع شيطان سرشتي
چه شيرين شوري ، چه زيباي زشتي
من از آسمان و زمين سهمم اين بود:
نه بر بام برفي ، نه از خاك خشتي
مرا خوشه نارس گندمي بس
اگر خود به جا مانده باشد بهشتي
كلاه و نقاب از سر و روي بردار
مترسك نمي خاهد اين گونه كشتي
غزل هاي من سايه هايي سفيدند
چكيده شد از اشك من رونوشتي
مرا عشق اين گونه آموخت:
كه هر مسجدي در كنار كنشتي
قفس بافتي ، كرم ابريشم ، اي عقل!
همه پنبه ، نه پيله شد هر چه رشتي
دل من، دل دل به دريا زدن داشت
تو او را نهشتي ، تو او را نهشتي
سر و سر ما از از نوشتن گذشته است
عجب سرگذشتي،عجب سرنوشتي
خزان نه ، كه حتي بهار آفت اوست
خدايا! مرا با چه خاكي سرشتي؟
خليل ذكاوت
--------
همين كه نعش درختي به باغ مي افتد
بهانه باز به دست اجاق مي افتد
حكايت من و دنيايتان حكايت آن
پرنده ايست كه به باتلاق مي افتد
عجب عدالت تلخي كه شادماني ها
فقط براي شما اتفاق مي افتد
تمام سهم من از روشني همان نوريست
كه از چراغ شما در اتاق مي افتد
به زور جاذبه سيب از درخت چيده زمين
چه ميوه اي ز سر اشتياق مي افتد؟
هميشه همره هابيل بوده قابيلي
ميان ما و شما كي فراق مي افتد؟
فاضل نظري