اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

پاسخ : چه چیزهایی باعث ارامشتون میشه؟

خواهرمو صدا می زنم بعد میاد پیشم میگه چیه.منم میگم هیچی.
خیلی حال می ده نمی دونم چرا؟؟؟؟؟
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

شلوغی و سروصدای بچه ها خیلی عصبیم میکنه، مخصوصا بچه های کوچیک
که اگه تو باغ یا پارک باشیم میرم یه جا که تنها باشم و اگه نتونم از جام تکون بخورم هندزفری میذارم
گاهی وقتا پشت سرم میگند افسردست اما اصن اهمیت نمیدم.خیلی وقته نسبت به این حرفا خنثی شدم(چون میدونم افسردگی دارم :D )
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتی کسی فکر می‌کنه "وظیفه" داره که کنترلِ زندگی‌م ر‍و، از مسائلِ مهم و بزرگ تا جزئیات بر عهده بگیره خیلی عصبی می‌شم! (البته در صورتی که به طرزِ لجوجانه‌ای به کارش ادامه بده.)
بارِ اول-یا چند بارِ اول- برام قابلِ درکه که بهم اهمیت می‌ده یا دوست داره مفید باشه و ...، حرفاش ر‍و می‌شنوم و ازش تشکر می‌کنم، اما اصلن دوست ندارم فکر کنه می‌تونه یا باید که زندگی‌مُ عوض کنه و منُ از جهالت و بدبختی نجات بده :‌|

متسفانه هنوز راهی برایِ آروم شدن از این رفتارِ خیلی از آدم‌ها پیدا نکردم :-‌"
گاهی ازشون دوری می‌کنم.(مخصوصن وقتی یه مسئله‌یِ بولد شده وجود داره تا قشنگ روش مانور بدند:‌| )
گاهی هم باهاشون صحبت می‌کنم و سعی می‌کنم خیالشون ر‍‍و راحت کنم که زندگی‌ِ من منطقن برایِ خودم مهم‌تره یا اگر به نظر می‌رسه که به خودم یا زندگی‌م اهمیت نمی‌دم حتمن دلیلی براش دارم!
هر چند مجبور می‌شم بیشتر روشِ اول ر‍و انتخاب کنم که خیلی هم خوشایند نیست.
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

چه جذّاب ;;)

من بیشتر وختی یکی سازِ مخالفِ منو میزنه و تا حد خوبی مطمعنم که حق با منه عصبی میشم!

عصبی هم نه به این معنی که بخام طرفو تیکه تیکه کنم! صرفن قضیه ظاهریه و دادوبیداد و اینا """"-: #دعوا

و تا وختی که حرفمُ به کُرسی نشونم هم آروم نمیشم یحتمل و به بحث شدید ادامه میدم که طرف تا حدّ مرگ میترسه گاهی ((:
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

ازین که بی اجازه به وسایلام دست بزنن متنفرم واعصابم داغون میشه

وقتی اعصابم ازدست کسی خورده فقط گریه میکنم
همین ارومم میکنه
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

کی بیکاره به وسایل تو دست بزنه ؟ ^-^
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

اعصابم خورد میشه وقتی یکی با چکش[nb] بروز رفتار غیر طبیعی از قبیل پیاده روی روی مخ [/nb] میکوبه روش ک کاملا طبیعیه!ب هرچی چکش بکوبی خورد میشه

بعد از ی مدتی اروم میشه
جیغ هم زیاد میزنم :دی
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

من خیلی آرمان گرام :-"
باورتون میشه عکس شخصیت های مورد علاقمو تا کلاس زدم ^-^
میخوام هم همیشه دربارشون حرف بزنم ^-^
یه عده که حرفشونو بروم نمیگن میرن پشت سرم میگم که نمیدوونم ولش کنین و فلان یا اینکه عین برج زهرمار باهام برخورد میکنن (سر این مسایل) خیلی عصبیم میکنن X-(
وقتی عصبی میشم باهاشون متکبرانه برخورد میکنم [-(
اگه هم کار به درازا کشید سعی میکنم به هیچی فکر نکنم

در مورد آرامش
شب نشینی تو کنگره های قرآنی آرومم میکنه
خصوصن سال قبل که قطبیش تو کردستان بود شبا حال و هوای عجیبی داشت
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتی بحث اعتقادی یا سیاسی میشه من خیلی عصبی میشم.
آدم فقط وقتی خودش بخواد،میتونه تغییر کنه.
مثلا آدم یه مدت با یکی دوسته،خط فکریشو نمی دونه،اکثرا وقتی باهم بحث کنن و هم جهت نباشن،از هم فاصله می گیرن و همدیگرو متهم می کنن.
وقتی با هم بحث میکنن،جای اینکه برن بیشتر مطالعه کنن،قلیل مطالعه شونو به رخ هم میکشن و حتی اگه بدونن اشتباه میکنن،قبول نمی کنن.
کثیفی و بی نظمی منو عصبی میکنه. وقتی میخوام درس بخونم،کل خونه رو باید مرتب کنم و اصولا حساسیت زیادی دارم
+موسیقی های خاصی باعث آرامشم میشن. شنیدن حرفای دیگران درباره ی هر موضوعی و گذروندن وقتم با بچه ها...
مورد آخرین بزرگ ترین آرام بخش منه
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

خب وقتی یکی بیاد تو اتاقم 1- از در نیگا کنه بره 2- وقتی داره از جلوی در میره ببینه تو چه خبره 3 - وقتی تو اتاق دارم درس می خونم یکی بگه چشت راه نره و درستو بخون 4 - یکی بیاد به سکرین کامپیوتر نیگا کنه

خب راهش که معلومه 1- فحش میدم اونم رکیک (اکثرا به برادرم ) 2- دو چشمی میرم طرفو نیگا می کنم تا اون روز تموم شه 3- میرم تو اطاقش همین طور وای میستم به سکرین لپتاپش نیگا می کنم و ... بلدم چطور رو مخ باشم :> >)
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتی یکی باصدای بلند غذا میخوره...باید دگ غذارو ترک کنم.واقعا عصبی میشم...
وقتی بحث عقیدتی میشه...عقیده هرکی واس خودشه...تذکر میدم جواب نده محلو ترک میکنم
وقتی پشت کسی حرف میزنن...دیوونه کنندست...قصاوت دیگران!!!کاریم نمیشه کرد تذکر میدم اکثرا جواب نمیده بازم محلو ترک میکنم
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتی من خواب هستم یکی بیاد تو اتاق --->وای دیونه ام میکنه (لامصب یکی میادتو کاملا توی خواب متوجه میشم وبلند میشم )
یکی هم این زن ها میشینند غیبت میکنند، یه موضوعی رو کشش میدن ،یا شرح ما وقع یه دعوایی چیزی رو بیان میکنند فقط یکم حرصم میگیره یعنی اعصاب این همه کش اومدن رو ندارم ---->با یه حرکت همه شون رو تارومار میکنم :)) دیگه تا بنده خدا ها تا بنده رو میبینند حس میکنند ملکه عذابشون داره میاد :D در این خصوصی ابهت عجیبی پیدا کردم الکی :))

اهان خواهرم بشینه جلوم هیچ کار نکنه اعصابم رو میریزه بهم --->هعی تذکر میدم شما کاری نداری همینجوری نشستی؟ اونم در جواب میگه دارم فکر میکنم
دوباره بعد از چنددقیقه فکرهات رو حداقل بنویس بی کار نباش یه فعالیتی انجام بده واقعا بهمم میریزه دوست دارم برم یه سری بزنمش


سر بحث های سیاسی وعقیدتی هم به شدت خندم میگیره اصلا اعصابم خورد نمیشه حس میکنم یه سری دارن جلوم میزنند تو سر وکله هم الکی نمیدونم در این مورد نمیتونم عصبی بشم :)) حتی در این حد که یه بنده خدایی در مورد دانشگاه مون هرچی از دهنش در اومد داشت میگفت وکلا بچه ها هم این ور واونور میکرد واینا بعد من میخندیدم وهیچی نمیگفتم بعد برگشت گفت شما کجا درس میخونید دیگه اسم دانشگاه رو بردم رفت تو افق محو شد .حرف اخه باد هوا هست الکی خودتون رو اذیت نکنید.
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتی کسی به علایقم توهین میکنه آتیشی میشم X-(
اما وقتی جلو همه ضایعش میکنم کاملااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به آرامش عارفانه میرسم :D
لذتی ک در انتقام است در بخشش نیست جان تو :))
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

#صرفن_تاپیک_بیاد_بالا
وقتی کسی تو کارای شخصیم دخالت میکنه به شدت میره رو مخم :/
به جز گذشتن زمان هم چیزی آرومم نمیکنه :-"
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتی کسی تو کتابخونع پچ پچ میکنه با یکی یا پچ پچانه میخونه خیییلی عصبی میشم
و بستگی ب فازم معمولن تو دلم فوشهای بدش میدم اروم میشم :-""""
و بعدم جامو عوض میکنم تا زر زرش تو گوشم نمونه بعدن ک خفه شد برمیگردم سر جام :د

پ.ن : تو کتابخوته پچ پچ نکنین عاقا شاید یکی مث من اینقدر عصبی شه ک تپش قلب بگیره :|
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتي تو كار گروهي يكي بي خياله و مرتب كار احمقانه انجام ميده و در قبال تذكرات خنده ي احمقانه تحويل ميده عصبي مي شم و ممكنه هر توهيني به اون شخص بكنم :-"
وقتي تو يه بحث جواب يكي رو ندم عصبي ميشم ولي وقتي جوابشم مي دم بيشتر عصبي مي شم كه چرا يه چيز بهتر نگفتم .

وقتي مي بينم هم تيميام يا هم گروهيام يا همكارام يا ...مسئوليت پذير تر از منن به آرامش مي رسم .
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

اینکه یکی سوالی که جوابش رو میدونه ازم بپرسه عصبی ـم میکنه!!یا خنگ بازی درآره مثلن بگی گوشیمُ از رو میزمبل بیار.بره کنار میز تلفن وایسه بگه اینجا؟یا کنار دیوارُ نگاه کنه و بپرسه اینجا؟یا کنار پنجره رو چک کنه و بپرسه اینجا گفتی؟
یا کسی نشنوه چی میگم و مجبور باشم هی تکرار کنم تا گوشاش بشنوه ..
در این موارد با یه جیغ بنفش و ادامه ندادن صحبتم از طرف مقابل پذیرایی و خودمو خالی میکنم :D
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

وقتی میرم تو ی فروم و میبینم لینکا واسه مهمان ها بستس X-( اولا میرفتم و با یه ایمیل فیک ثبت نام میکردم :-"ولی الان که کد تائیدیه میخواد tabـه شو میبندم! :|
اینکه یکی خیلی فضولی بکنه و سئوال زیاد بپرسه اونم سر یه چیز واضح که اونموقع صدا مو میبرم بالا و جواب میدم یا میزنمش >)
وقتی دارم با یکی سر یه موضوع که برام مهمه صحبت میکنم و اون توی هپروته یا مثلن داره با گوشیش کار میکنه ← باهاش دعوا میکنم و سرش داد میزنم! خیلی هم خالی میشم
وقتی دارم یه کار مخفیانه :-" انجام میدم و یکی میاد تو اتاقم و بیرون نمیره ←بهش ذل میزنم میگم کاری نداری ؟ رفتی درم ببند (حالا بماند اینجوری خانواده کلی بهم مشکوک میشه!! و تشکیل جلسه میدن و اروم با هم در این باره حرف میزنن)
از دخالتای خواهر بزرگترم خیلی بدم میاد و اعصابمو خورد میکنه !! همش به مامانم یاد میده چجوری نزاره من از راه به در شم! در این مواقع سریع میرم و جلسشونو بهم میزنم و دوتا فحشه بچه مثبتی هم به خواهرم میگم البته خیلی اروم نمیشم اینجوری ولی خب چیکار کنم؟!
 
پاسخ : اینجوری عصبیم ؛ اینجوری آروم میشم.

به نقل از Hossein9021 :
وقتي تو كار گروهي يكي بي خياله و مرتب كار احمقانه انجام ميده و در قبال تذكرات خنده ي احمقانه تحويل ميده عصبي مي شم و ممكنه هر توهيني به اون شخص بكنم :-"
وقتي تو يه بحث جواب يكي رو ندم عصبي ميشم ولي وقتي جوابشم مي دم بيشتر عصبي مي شم كه چرا يه چيز بهتر نگفتم .

وقتي مي بينم هم تيميام يا هم گروهيام يا همكارام يا ...مسئوليت پذير تر از منن به آرامش مي رسم .
با بخش اخرش خیــــــــلی موافقم.من معمولا باید یه چیزی رو پرت کنم و بشکونم تا آروم آروم بشم یا باید خیلی راه برم و با مشت به دیوار یا کمد بکوبم.اصنم به دردش فک ننمیکنم.چون اونقدر عصبی ام که دردش به چشم نمیاد.وقتی که که دوستان بهم تیکه میپرونن(مسخره کردن طور!) و منم نمیتونم جواب بدم و توی جمع هستم در حد مرگ بهم فشار میاد.قشنگ حس میکنم تو اون لحظه دارم سکته ی قلبی میکنم اونقدر بهم فشار میاد
ولی توی پرت کردن وسایل حواسم هست چی پرت کنم چی پرت نکنم که پشیمون نشم
 
وقتی عصبانی هستم،مدام راه میرم....دستام رو باز و بسته میکنم....البته خوردن آب هم خیلی خوبه برام
اصولا همون موقع میرم تو اتاقم که چیزی نگم که بعدا پشیمون بشم....اینکه همه رو بنویسی هم خیلی موثره به نظرم
 
Back
بالا