- ارسالها
- 246
- امتیاز
- 12,534
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- .-.
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشقتشویش خاطر است ولی شکر چون نکرد
ایزد قضا جز این قدر این نیز بگذرد
چه کنم شیوه پرهیز نمیدانستم؟
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشقتشویش خاطر است ولی شکر چون نکرد
ایزد قضا جز این قدر این نیز بگذرد
مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدمدر سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم شیوه پرهیز نمیدانستم؟
مطرب مارا درديست که خوش می نالدمرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفتمطرب مارا درديست که خوش می نالد
مرغ عاشق طرب انگيز بود آوازش
توهمانی که دلم لک زده لبخندش راشنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
آفتاب از کوه سر بر ميزندتوهمانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانند ش را
دست بی ذوق که پاشید خدا بذر مراآفتاب از کوه سر بر ميزند
ماهروی انگشت بر در ميزند
ما چو شطرنجیم اندر برد و ماتدست بی ذوق که پاشید خدا بذر مرا
که به این خاک گذرانده شور افتادم
تویی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصلما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز توست ای خوش صفات
تویی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصل
بیا کافتاد صد غلغل، به پستی و به بالایی
در این سرای بی کسی، کسی به در نمیزندیک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد
صائب
دلا منال ز بیداد و جور یار که یاردر این سرای بی کسی، کسی به در نمیزند
به دشت بی ملال ما، پرنده پر نمیزند
ترا که هر چه مراد است در جهان داریدلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرده است و این دادست
یار بی پرده از در و دیوارترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
روی پوشاندن و پوشاندن این ماه تمامیار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولی الابصار
تا تو کردی به سوی ما نظریروی پوشاندن و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمیدانی چیست
تا زمانی که جهان را قفسم میدانمتا تو کردی به سوی ما نظری
ملک هر دو جهان مسخر ماست
من ندارم طاقت آزار توتا زمانی که جهان را قفسم میدانم
هرکجا پر بزنم طوطی بازرگانم
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیممن ندارم طاقت آزار تو
جنگ بگذار آشتی کن آشتی
ما ز بالاییم و بالا میرویمیاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
یا
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم
جفتش قشنگ بود نتونستم انتخاب کنم