s@rah
:-"
- ارسالها
- 529
- امتیاز
- 12,674
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان ۴
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1405
هر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راستتا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست
هر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راستتا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردیهر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست
تو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانیتا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تشویش خاطر است ولی شکر چون نکردتو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکيبت
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشقتشویش خاطر است ولی شکر چون نکرد
ایزد قضا جز این قدر این نیز بگذرد
مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدمدر سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم شیوه پرهیز نمیدانستم؟
مطرب مارا درديست که خوش می نالدمرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفتمطرب مارا درديست که خوش می نالد
مرغ عاشق طرب انگيز بود آوازش
توهمانی که دلم لک زده لبخندش راشنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
آفتاب از کوه سر بر ميزندتوهمانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانند ش را
دست بی ذوق که پاشید خدا بذر مراآفتاب از کوه سر بر ميزند
ماهروی انگشت بر در ميزند
ما چو شطرنجیم اندر برد و ماتدست بی ذوق که پاشید خدا بذر مرا
که به این خاک گذرانده شور افتادم
تویی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصلما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز توست ای خوش صفات
تویی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصل
بیا کافتاد صد غلغل، به پستی و به بالایی
در این سرای بی کسی، کسی به در نمیزندیک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد
صائب
دلا منال ز بیداد و جور یار که یاردر این سرای بی کسی، کسی به در نمیزند
به دشت بی ملال ما، پرنده پر نمیزند
ترا که هر چه مراد است در جهان داریدلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرده است و این دادست
یار بی پرده از در و دیوارترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
روی پوشاندن و پوشاندن این ماه تمامیار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولی الابصار
تا تو کردی به سوی ما نظریروی پوشاندن و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمیدانی چیست