مشاعره

[saba.hjm]

در دیاری ک در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب ک نیوفتد به کسی کار کسی

یک وعده خواهم از تو که باشم در انتظار
حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش

 

[s@rah]

شادي ندارد آنکه ندارد به دل غمي
آن را که نيست عالم غم، نيست عالمي

یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

 

[saba.hjm]

یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن
در جهان گریاندن اسان است اشکی پاک کن

 

[Hecate]

تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن
در جهان گریاندن اسان است اشکی پاک کن

ناگاه عشق،عشق نه ، چیزی عجیب تر
چیزی شبیه زلزله اما، مهیب تر

 

[saba.hjm]

ناگاه عشق،عشق نه ، چیزی عجیب تر
چیزی شبیه زلزله اما، مهیب تر

روزگاری من اگر دیوانه ات بودم گذشت
شمع بودی من پروانه ات بودم گذشت :)

 

[متین.]

روزگاری من اگر دیوانه ات بودم گذشت
شمع بودی من پروانه ات بودم گذشت :)

تـا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم

 

[saba.hjm]

تـا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم

میان خاطره هایت چه کرده ای، که پس از تو…
به هر کجا که تو بودی، غمی نشسته بجایت

 

[متین.]

میان خاطره هایت چه کرده ای، که پس از تو…
به هر کجا که تو بودی، غمی نشسته بجایت

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

 

[Hecate]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

من از عهد عالم تورا دوست دارم
از آغاز عالم تورا دوست دارم

 

[saba.hjm]

من از عهد عالم تورا دوست دارم
از آغاز عالم تورا دوست دارم

من آن شمعم كه با سوز دل خويش
فروزان مي كنم ويرانه اي را

 

[Hecate]

من آن شمعم كه با سوز دل خويش
فروزان مي كنم ويرانه اي را

از دید سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردی است

 

[متین.]

از دید سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردی است

تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت
جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت

 

[Mahdi_rs]

تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت
جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را

 

[Behrad-J]

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

 

[saba.hjm]

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

دلم پرواز میخواهد اگر پرواز ممکن نیست
کمی حس رهایی حالت پرواز میخواهد

 

[متین.]

دلم پرواز میخواهد اگر پرواز ممکن نیست
کمی حس رهایی حالت پرواز میخواهد

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

 

[Mahdi_rs]

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن

 

[saba.hjm]

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن

نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و …
دیر شد …

 

[متین.]

نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و …
دیر شد …

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

 

[Hecate]

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

دیدنش حال مرا یک جور دیگر میکند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند