اگر پدرمادر بودید بچه تون رو چجوری تربیت می‌کردید؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Admin2
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
اعتماد ب نفسشو بالا میبردم ب نظرم بچه هایی ک همش از خودشون ایراد میگیرن و میگن من فلانم اعتماد ب نفسشون پایینه و این مشکل اول باید در خانواده حل شه.
هیچوقت با زور چیزیرو بهش تحمیل نمیکردم چون بچه باید بدونه ک ازاده هر تصمیمی بگیره و خانواده باید در اجرای درست اون تصمیم کمکش کنن.
در مورد مسایل دینی هم ب هیچ عنوان زور نمگفتم ینی مواردی رو ک دوس دارم بچم رعایت کنه اول خودم رعایت میکردم تا بچم یاد بگیره ولی ب صورت مستقیم هیچ وقت بیان نمیکردم.
 
حرفاتون قشنگن.
ولی همین شماهایین ک فردا پس فردا مادر و پدر میشید و میرینید تو شخصیت و آینده و سلامت روان بچتون
 
خیلیییی اجتماعی تر از خودم ولی در حد خودم درسخون
 
متاسفانه امروزه مادر و پدرا سعى دارن يه كارى كنن بچه ها باهم رقيب شن نه دوست.الان يكيش همين مادر من،انقد براش مهمه كه من تيزهوشان قبول شدم،ميگه با هيچكس دوست نشو فقط درس...اين چيزا بچه هارو از هم جدا ميكنهX_X:((
 
حرفاتون قشنگن.
ولی همین شماهایین ک فردا پس فردا مادر و پدر میشید و میرینید تو شخصیت و آینده و سلامت روان بچتون
صددرصد موافقم! پدر و مادرای بد که فکر نکنم معمولا خودشونو پدر و مادر بد بدونن دیگه. قاعدتا فکر میکنن دارن خوبی میکنن
یه تست صلاحیت والدین هم ایده بدی نیست :-"
بعد هم اصلا کلا به نظرم جالب نیست که ما بیایم تصمیم بگیریم که قراره فلان ویژگی های شخصیتو به فرزندمون بدیم.
 
بدون دین و به دور از خرافات و کلیشه های سکسیستی بزرگش میکردم.
تا جایی ک در توانم بود با مهارت های مختلف اشناش میکردم،تا هر کدومو دوست داره ادامه بده.
مثلا شاید پسر باشه و از رقص خوشش بیاد،در هر صورت تشویقش میکردم...ولی همزمان سعی میکردم مستقل بارش بیارم
 
به نظرم بچه باید این احساس بهش دست بده که از طرف خانواده پذیرفته شده، همونطور که هست، لازم نیست حتما سوپر قهرمان باشه، درسش خوب باشه یا خیلی هنرمند باشه که خانواده بپذیرش.
پذیرش، اعتماد، دوست داشتن چیزهایی هست که باید از خانواده دریافت کنه!
باید احساس کنه که یک مکانی هست به اسم "خونه" که هر چقدر هم از همه جا رونده بشه باز اونجا جا داره و دوستش دارن.
فکر کنم همین موجب بشه باقی بخش های اخلاقی یک بچه هم درست بشن، چون اگر نگاه کنید نصف دغدغه همه اینه که خانواده رو راضی نگه دارن! یا فکر میکنن اگر شکست بخورن خانواده رو سرافکنده میکنند و... در حالی که واقعا اینکه آدم رشتش چی باشه یا کجا درس بخونه یا... موجب سرافکندگی یا سرافرازی نمیشه. چیزی که موجب سرافرازی میشه به نظرم اینه که آدم سالمی رو از لحاظ روانی به جامعه تحویل بدن.
 
من به تربیت آزادمنشانه معتقدم
البته فرزندم رو تا حد لزوم راهنمایی میکنم
مسئولیت های زیادی گردنش میندازم تا مسئولیت پذیر بشه البته نه هر مسئولیتی
 
اصلا نمیتونم قبول کنم در اینده بچه داشته باشم^_^ خیلی سخته ب نظرم چون واقعا نمیتونم از خواسته های خودم بگذرم و اگ نخوام اینکارو کنم نمیتونم کسیو بزرگ کنم^_^
 
مسلماً کتکش نمیزنم...
الآن توو خیابون ی مادر ک واقعاً نمیتونم اسمشو مادر بذارم، همچین بچه‌شو زد ک من دردم گرفت،:|
رفتم باهاش دعوا کردم، ولی میدونم فایده‌ای نداره و شاید حتی اون بچه توو خونه بخاطر من بازم کتک بخوره...
با خودم میگم شاید حالا مادره عصبانی بوده و اینا، ولی هرچیم ک باشه باز حق نداره بچه‌رو بزنه ، اونم اونجوری...
خدایی الان پشیمونم چرا مادره رو نزدم:-?
 
خب من دوست دارم بچه ای ک خواهم داشت، روحیه ی مستقل داشته باشه و مسوولیت پذیر باشه. تلاش میکنم درش تفکر خلاق و تفکر نقادی رو پرورش بدم. فکر میکنم تفکر نقاد این روز ها خیلی نیاز باشه. و البته عزت نفس داشته باشه و ب خودش احترام بزاره.
 
ازاد ولی محدود که اینجوری جامعه ی جوونا رو به خاک ندن
 
اوووم خب!هیچ وقت با بقیه مقایسه ش نمیکردم با کسی بهش میفهموندم هر طوری باشه هر فکری داشته باشه چ رتبه اول باشه چ رتبه اخر برام عزیزه همیشه حمایتش میکنم
اول براش دوست میشم که بیاد همه چیو به خودم بگه
 
اقا خ راهکار دارم ول سعی میکنم تمپلیت خودم رو بهش القا کنم .. ینی بیسش عین برا خودم .. جزئیاتش با خودش
 
خیلی سوال سختیه..خیلی

فقط دو تا چیز به ذهن من بی تجربه می رسه:
1-هرجور باشه دوستش داشته باشی
2-بدونی کی باید رهاش کنی و بفرستیش بره رو پای خودش باشه
 
تحقیرش نمی‌کنم
کسیو نمی‌کوبم توو سرش
ب انتخابها و خواسته‌هاش(اگه معقول باشه، حتی برخلاف میلم) احترام میذارم
و این ک بهش یاد میدم حقشو باید بگیره و نباید بذاره بهش زور بگن
 
Back
بالا