دیالوگ‌های واقعی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع reza__sh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من : بابا چرا نرفتی سربازی؟
بابام : خب معافیت گرفتم
من : آخه برا چی؟ تک فرزند نبودی مشکل خاصی نداشتی
بابام : یکی از رفیقام اونجا آشنا بود یه قوطی شیرینی گرفتم معافیت دادن
من : خب منم این حرکتو میزنم پس نمیرم سربازی
بابام : تو غلط کردی باید بری سربازی آدم شی

:|
 
_پدرت؟
+ عمرشو داد ب شما...
_ اه اینقد بدم میاد از این حرفای مسخره. ایش
~ پدرش پلیسه... پلیسا، اتش نشانا و خیلیای دیگه وقتی میمیرن عمرشونو میدن ب مردم...
 
_بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟
+هیچ کاره.
_نمیشه که.بالاخره باید یه کاری بکنی.حالا بگو بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟
+میخوام آدم بشم!
[ از سری مکالمات رندوم با یه بچه ۴ ساله]
 
معلممون: "یعنی فکر کن انسان های اولیه و اجداد شما با اون همه شرایط سخت زندگی و خطرات و میلیون ها سال تکامل رسیدن به اینجا، که تو بعد بیای این یه سوالو غلط بنویسی؟"
پ.ن: خیلی قانع کننده بود :))
همون آدم: اسکندر تو ۱۸ سالگی نصف دنیا رو فتح کرد، شما از یه آزمون استرس میگیرید؟
 
داداش چهار ساله ام: مامان زن منه.
(به پدر اشاره می‌کند*) شما برو یه زن دیگه بگیر.
 
یکی تو خیابون ب من: الان تو دقیقا دختری یا پسر.. هم شماها ....
ی ادم رندوم تو خیابون: اگه سرتو از تو ماتحتش بکشی بیرون شاید فهمیدی.. ماتحت همه ادما شبیه همه...

پاشیدم راستش🤣 یارو بد چیز شد...
جایزه ام بهش از چیپسم دادم.. من از چیپسم ب خواهرام نمیدم ها...!
 
+هی چرا انقدر افسرده ای؟
-افسرده؟من فقط درونگرام.تنها فرقم با تو اینه که من از تنهایی انرژی میگیرم و اگر نه همه ی ماها مثل هم بودیم...
 
-بابا، چرا ما رو نبردی واسه نذری؟ مگه قرار نبود چهار صبح بیدارمون کنی؟
بابا: مامانتون زنگ زد گفت نیارشون.
مامانم: من زنگ زدم گفتم خودت نیا اونا رو بیار:))
 
+چقد بدم میاد از این دخترای لوس و جیغ جیغووو
_وای ی مدت جیغ جیغو شده بودمم
+تو جیغ جیغو میشی هم من دوسِت دارم.
_ اون که صد البته.:)
 
پچ‌پچ نه چندان آروم مادربزرگ:
- بهش بگم ناراحت ناراحت نمیشه؟
+ نه راحت باشین
واااای مارال جان چه خوب شد وزن کم کردی، دفعه‌ی پیش که اینجا بودی خیلیییییی چاق بودی (با حرکت دو دست به طرفین به اندازه یک و نیم متر)
رو به جمع مهمانان: مارال خییییل چاق شده بود! (با تکرار مجدد همون حرکت دست قبلی)
رو به خودم: خیلی چاق! (تکرار دست :‌)) )
رو به همسر: چااااق!! (حرکت دست...)
 
معلم شیمی : الکترونگاتیوی EN مخفف عشق الکترون
اگه برید لغت نامه دهخدا رو باز کنید صفحه ۱۹۲۳کامل توضیح داده
بین دو واژه اسکل و ایسگا
 
-زینب، اگه هیچ کس از کافه استقبال نکرد چی؟
+ مگه ما داریم برای بقیه درستش میکنیم؟ هیجکس نیومد، خودمون دائم اینجاییم. من واسه بقیه راهش نمیندازم، کنج آرامش خودمو میخوام.
 
وضعیت نگران کنندست به هر حال
هستی کاملا ابلحانه سر دلستر شرط ببندیم تهش گند میخوره به همچی ؟
 
صبح امروز
روبه روی پارک:

+ببخشید خانم.
-بله؟
+من هنرمندم، خواننده هستم. میتونم یکی از آهنگ هایی که خودم نوشتم رو براتون بخونم؟
-بلههه خوشحال میشم. بفرمایید^^
+نه خب اینجا که نمیشه. آیدی اینستاتون رو بدید بهم، تو دایرکت بخونم براتون.
-😐
 
+دخترم، می‌خوام بدونی برای من هیچ فرقی نداره تو چه راهی رو برای موفقیتت انتخاب می‌کنی؛ انتخابت هر چی که باشه، درست مثل خودت برام محترمه و من تا اونجایی که بتونم حمایتت می‌کنم.
فقط یه چیزی ازت می‌خوام، کم نیار. تو مثل من کنار نکش. تو "من" نباش.
تو می‌تونی و من کنارتم و حمایتت می‌کنم تا وقتی که بتونی.
تو نتونی، کی بتونه؟
 
Back
بالا