جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,534
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه درین گوشه میخانه بمیرم

درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم

شمعی و طواف حرمی بود که میگفت
پروانه بزایم من و پروانه بمیرم

من درّ یتیمم صدفم سینه دریاست
بگذار یتیمانه و دردانه بمیرم

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم


شهریار / فاضل نظری
 

Zeynab_716

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
305
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1400
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
«مولانا»
 
ارسال‌ها
538
امتیاز
8,586
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1402
اسمان تاریک و شب تاریک و
من تاریک تاریکم
از خودم دورم ولی
به رویای تو نزدیکم
تو ولی دور از منو
دور از تمام دور تر هایی
تو کجایی
تو کجایی
تو کجایی
تو کجایی..؟!
 
ارسال‌ها
113
امتیاز
4,287
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
آبادان
سال فارغ التحصیلی
1402
رشته دانشگاه
هوشبری
ادبیات برای من تخدیر و خلسه‌ای بود. ساباط‌های کاشغر بود. که می‌شد در آن دزدانه عشق ورزید. دورافتاده‌ترین لحظه بود که می‌شد در آن اسکان کرد؛ آن وقت موسوم می‌شدی به «عقب‌افتاده»!
زندگی در «عقب» و در «دوردست بکر خالی از سکنه» تنها خلسه‌ای بود که با یک صدای غریب می‌شکست؛ بیدار می‌شد، و زندگی «به جلو» می‌رفت، «نزدیک» می‌شد، و آن وقت، دوباره درد، دایره‌ی تداوم رفت و برگشت بین این دو دنیا را کامل می‌کرد...
[ نویسنده: میم. ، رسالةالعشق سهروردی ، تمام آنچه که نگفتیم ، یا شاید دیر گفتیم ]
 

asal_a

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
9,634
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
0
_بهترین کاری که میتونه یه آدم و نابود کنه چیه؟
+شکستن دلش...
 
ارسال‌ها
167
امتیاز
6,537
نام مرکز سمپاد
‌‌‌‌
شهر
سال فارغ التحصیلی
1401
سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی
بدین حالم که می‌بینی وزان نالم که می‌دانی
ورای کفر و ایمانی و مرکب تند می‌رانی
چه بس بی‌باک سلطانی همین می‌کن که تو آنی
یکی بازآ به ما بگذر به بیشه جان‌ها بنگر
درختان بین ز خون تر به شکل شاخ مرجانی
شنودی تو که یک خامی ز مردان می‌برد نامی
نمی‌ترسد که خودکامی نهد داغش به پیشانی
مشو تو منکر پاکان بترس از زخم بی‌باکان
که صبر جان غمناکان تو را فانی کند فانی
تو باخویشی به بی‌خویشان مپیچ ای خصم درویشان
مزن تو پنجه با ایشان به دستانی که نتوانی
که شمس الدین تبریزی به جان بخشی و خون ریزی
ز آتش برکند تیزی به قدرت‌های ربانی
 
ارسال‌ها
179
امتیاز
4,598
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
نقره زمین شناسی
شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من،
در پس پرده‌ی ایمان به تو کافر باشم...!

دردم این است که باید پس از این قسمت‌ها
سال‌ها منتظر قسمت آخر باشم...!
 
ارسال‌ها
98
امتیاز
608
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
جیرفت
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
_
دانشگاه
علوم پزشکی جیرفت
رشته دانشگاه
هوشبری
کاش وقتی یکی بهمون فکر میکنه
نوتیفیکیشش تو مغزمون بیاد....
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,534
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
شوق دیدار تو سر رفت ز پیمانه ما
کی قدم می نهی ای شاه به ویرانه ما

ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم
سر و سامان بده بر این دل دیوانه ما

رفته ای پیشتر از این و یقین می بینیم
می دهی رنگ غزلواره به افسانه ما
 
بالا