جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
احتمالا وقتی،
دردا حمله می‌کنن بهت،
من خیلی دور از توام، زیر دردای خودم.
احتمالا وقتی،
از درد میفتی رو زانوت،
من خیلی دور از توام، روی زانوی خودم.

احتمالا وقتی ...
 
ای کوه،تو فریاد من امروز شنیدی
دردیست در این سینه
که همزاد جهان است
از دادووداد آن همه گفتن و نکردند
یا رب چقد فاصله دست و زبان است
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است
 
من به خودم تمامت را قول داده بودم.
گفته بودم سهم من خواهی شد...
تو در تمام جاهای خالی زندگیم پر شده بودی
تو تمامت سهم من بود...
آنچنان در آینده ام روشن به نظر می آمدی که تمام گذشته را خط زده بودم.
تو قول من، به خودم بودی...
بیا و مرا پیش خودم بد قول نکن...
 
من میترسم
که یه روز بیدار شم
ببینم این روزا
تنها یه خواب بودن
 
%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8.jpg


کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی​
 
من به خاكستر نشينی عادت ديرينه دارم
سينه مالا مال درد اما دلی بی كينه دارم
من عاشق عاشق شدنم
به برگ گل نوشتم من كه او را دوست میدارم
ولی افسوس او گل را به زلف كودكی آويخت تا او را بخنداند

هایده
 
دستانم بوی گُل میداد
متهم شدم به گُل چیدن
اما هیچکس فکر نکرد؛
شاید گُلی کاشته باشم...
 
ای بابا، مردم کجان ما کجا هستیم.
 
صد خانه ز خوناب دلم ویرانست
وز گریه زار بیم صد چندان است
از هر مژه ناودان خون است روان
گر من مژه را بهم زنم طوفان است
 
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
 
  • لایک
امتیازات: ROSEE
شازده کوچولو: کی دنیا از اینی که هست قشنگ تر میشه؟
روباه: وقتی که آدما بفهمن اعتقاداتشون مثل مسواکشون شخصیه و نباید مدام اونا رو به خورد بقیه بدن.
 
ای ستاره ی شبای مشرقی
پر پرواز منو ازم نگیر
 
در این زمانه ی بی های وهوی لال پرست خوشا به حالِ کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را، برای این همه ناباور خیال پرست؟
 
اگه میتونستم تورو میچیدم…
جلو چشام میذاشتمتو میدیدم…

رز سفید من؛ ولی خشک میشی پیش من!
تورو میکاشتم وسط قلبم!

نمیذاشتم یه برگ بشه ازت کم

تو یه رویایی؛ که نمیشه مال من شی!
نه میشه آسمونت شم؛ نه میشه ماه من شی…
 
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟!
 
دیگر چه فرقی می‌کند
در خان یک
یا خان هفت
از عشق می‌ترسید و گفت
از عشق می‌ترسی و رفت....
 
آی آدم ها
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند...
 
Back
بالا