یادم میاد چندوقت پیش که سرکلاس بودیم
به پرده نمایش، یک نخ و یک گوی وصل بود برای کشیدن پرده به پایین
استادمون پرده رو بست، میخواست نخ و گوی رو بذاره بالای تخته تا آویزون نباشه
که یهو از بالای تخته قِل خورد و مثل یک آونگ شروع کرد به حرکت کردن
ما خندیدیم
ولی استادمون عمیق به آونگ نگاه کرد و بعد این جملهی معروف از "شوپنهاور" رو گفت:
"زندگی آونگیست که میان رنج و ملال در نوسان است"
و چقدر حقیقته...