جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

Amandaa

کاربر فعال
کنکوری 1404
ارسال‌ها
47
امتیاز
649
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
"وارتان"! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير.
دست از گمان بدار!
با مرگ نحس پنجه ميفکن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار. . . »
"وارتان" سخن نگفت.
سرافراز
دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت. . .
 

*100RA*

از بچه های بیتوین تو واتر
کنکوری 1404
ارسال‌ها
4,014
امتیاز
19,685
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
screenshot_20240328_124032_x_wlvo.jpg

روزی از وحشت خاموشی
در دلم شعر غریوی ‌شد
که پریزاده قلب من!
عاقبت عاشق دیوی شد

گرچه امروز ترا دیگر
با من آن عشق نهانی نیست
باز در خلوت من ز آن یاد
نیست شامی که نشانی نیست

چنگ چون نار زهم بگسست
کس برآن پنجه نمیساید
گنه از شدت طوفانهاست
عطر اگر، دیر نمی پاید

فروغ فرحزاد
 

Mahsa_j

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
271
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
خیال خام پلنگ من، به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش، به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زد
که عشق، ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز،
به یکدیگر نرسیدن بود
گل شکفته! خداحافظ، اگرچه لحظهٔ دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود
اگرچه هیچ گلِ مُرده، دوباره زنده نشد، امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه، بهانه اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت،
ولی به فکر پریدن بود

غزل "خیال خام" از "حسین منزوی"

https://uupload.ir/view/img_20240328_205410_440_g9tf.mp4/
این کلیپ، خوانش همین شعر با صدای "رشید کاکاوند" تو برنامه "کتاب باز" هستش که افسانهٔ پشت این شعر رو هم توضیح میده؛ دیدنش خالی از لطف نیست ؛)
 
ارسال‌ها
791
امتیاز
14,822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
ری
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
تحصیلات تکمیلی در علوم پایه‌ی زن‌جان :)
رشته دانشگاه
فیزیک
اگر برای ابد، هوای دیدن تو، نیوفتد از سر من چه‌کنم؟
 
ارسال‌ها
1,088
امتیاز
19,376
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست...
سعدی
 
ارسال‌ها
418
امتیاز
3,150
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1401
رشته دانشگاه
Physics
دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

خوشم من با تب عشقت، طبیب آمد جوابش کن
حبیبم، چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
 
ارسال‌ها
1,088
امتیاز
19,376
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
آدمایی که دوستشون داریم سرمایه ما هستن
بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم
حالا چه پیشمون باشن چه نباشن
رزق همیشه پول نیست
آدم‌های خوب اطرافمون هم رزق و روزی هستند
ایرج طهماسب _ مهمونی
 
ارسال‌ها
1,088
امتیاز
19,376
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد
از غزل‌هایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت‌های روشن و شعله‌ورم را باد برد
با همین نیمه، همین معمولیِ ساده بساز
دیر کردی نیمه عاشق‌ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد
 

Strangers

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,298
امتیاز
23,229
نام مرکز سمپاد
علامه حلی۱
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
0000
رشته دانشگاه
علوم تغذیه
«او میداند که باید بجنگند.
با اینکه از جنگیدن خسته شده است.
اما چاره ای ندارد این قصه باید پایان خوشی
داشته باشد.»
 
ارسال‌ها
1,088
امتیاز
19,376
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
«زیاد به مردم نگاه نمی‌کنم. اذیت می‌شم. می‌گن که اگر زیاد به کسی نگاه کنی، شبیهش می‌شی. بیچاره لیندا [همسر بوکوفسکی]. بیشتر وقت‌ها کارم رو بدون آدم‌ها پیش می‌برم. آدم‌ها پُرم نمی‌کنند. من رو خالی می‌کنند…» (بخشی از مصاحبه بوکوفسکی، سال ۱۹۸۷)
 

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,751
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چه ها رود
ما در درون سینه هوایی نهفته ایم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود

پ.ن: ایشالا که بر باد نمیره
 
ارسال‌ها
1,088
امتیاز
19,376
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
«هست» را اگر قدر ندانی میشود «بود»
و چه تلخ است «هستی» که «بود» شود و «دارمی»که «داشتم» شود! ...
 
بالا