جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
به هرکس که می نگرم در شکایت است
درحیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟
 
آن دم که جهان رو به فنا خواهد رفت
من مانم و تو مانی و یک دنیا حرف ( یا هم درد. 5 ساله نتونستم تصمیم بگیرم کدوم)
_خودم (صاد)
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دل مهیا کن کلامی کز تو دلگیرش کند
کز عدن یکدم جدا و مست و بی دینش کند
_خودم (صاد)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
... عاقبت را گفته اند از ذهن خویش دورش بدار
عاقبت اندیش را در عاقبت زهر است کام...
**********************************************************
...من طوافت میکنم ای مردِ ساز
حال من را عاقبت پر درد ساز
با من احوال آخرت حوض است راز
لیک او را، یا خدا، خود چاره ساز.

تکه هایی از شعر "عاقبت عشق" ،صاد
_________________________________________________________________________
دوست داشتم بعدنا یه تاپیک بزنم یکم از شعرایی که از ته دل میانو براتون بزارم ولی فعلا میخوام برم و فرصتش نیست، همینارو داشته باشید نه چون مال خودمن چون جز تیکه های موردعلاقمن :) سخت نگیرید بهم من ادبیات بلد نیستم :)
صاد.
 
یه چیزاییم هست که هیچوقت نمیفهمی
مثلاً اینکه چه قدر نگات کردم روت اونور بود...
 
وطن‌فروشی ارث است این عجب نبود
چرا کز اول آدم وطن‌فروش آمد

کسی که رو به سفارت پیِ امیدی رفت
دهید مژده که لال و کر و خموش آمد
(عارف قزوینی)
 
یک روز خودم را خواهم بخشید، از آسیبی که به خویش روا داشتم، از آسیبی که اجازه دادم، دیگران بر من روا دارند و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید که هرگز ترک خود نکنم...
 
ای جان جان بی تن مرو ای دیدن تو دین من ای روی تو ایمان من
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
 
«به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و جان کندنت ادامه بده
نومید نگرد، نزدیک است رسیدنت، ادامه بده...»
حامد ابراهیم پور
 
"وارتان"! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير.
دست از گمان بدار!
با مرگ نحس پنجه ميفکن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار. . . »
"وارتان" سخن نگفت.
سرافراز
دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت. . .
 
Back
بالا