-نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم!
انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند!
زیرا
هرچیز و هرکسی را
که دوستر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند!
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار دیگر
کاری به من نداشته باشد!
این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که ...
کاری به کار عشق ندارم!
-قیصر امین پور-
------
-من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها میآیم
و این جهان به لانهٔ ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا میبوسند
در ذهن خود طناب دار ترا میبافند..
-فروغ فرخزاد-