یار با ما بیوفایی میکند
بیگناه از من جدایی میکند
شمع جانم را بکشت آن بیوفا
جای دیگر روشنایی میکند
میکند با خویش خود بیگانگی
با غریبان آشنایی میکند
جوفروش است آن نگار سنگدل
با من او گندم نمایی میکند
یار من اوباش و قلاش است و رند
بر من او خود پارسایی میکند
ای مسلمانان به فریادم رسید
کان فلانی بیوفایی میکند
کشتی عمرم شکستهست از غمش
از من مسکین جدایی میکند
آنچه با من میکند اندر زمان
آفت دور سمایی میکند
سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدایی میکند
امشب...
نفسم برای بوسیدن صدایت...
به شماره افتاده است ...
زنگ بزن!
من بدون شنیدن "دوستت دارم " های تو...
به صبح نمی رسم !
---------
صلاح کارکجا ومن خراب کجا...
اگر معلم شیمی شدید راستگو باشید
و گرماده ترین واکنش رو
" بغل "معرفی کنید ...
#ندا_جمشیدی
--
دردها هیچوقت خنده دار نبودند...
کوچک که بودیم بارها در گوشمان خواندند
بعدها به اشک هایی که برای امروزت
ریختهای خواهی خندید!
بزرگتر که شدیم خندیدیم ،
اما نه به دردهایمان. به زخم هایی که از
یاد نبرده بودیم و لابلای هر اتفاق یکی
پس از دیگری مرور میشدند
واِلا دردهای ما هیچگاه خنده دار نبودند
و نیستند...
# حاتمه ابراهیم زاده