جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

thinker

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
108
امتیاز
489
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید:
میتونم بهت اعتماد کنم ؟!
در تاریخ حتی یک مورد هم نوشته نشده که کسی در پاسخ گفته باشد :نه من صلاحیت ندارم و آدم امانت داری نیستم!
این را باید بفهمید نه اینکه بپرسید!!!



آخر قصه ها را دوست دارم
آخر قصه ها به من آموختند
آن کسی که همیشه فکر می کنی
همیشه آن کسی نیست که فکرش را می کنی
و قهرمان
کسی ست که تا صفحۀ آخر
حقارتش را از تو پنهان می کند
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:

_SAEED

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
224
امتیاز
2,732
نام مرکز سمپاد
دکتر شهریاری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
دو تا نقره
دانشگاه
شهید بهشتی
اگر که عالمی و عاقلی و حاصلی و عاملی و واقفی و حاملی
بدان که سالمی و جاهلی و غافلی و جالبی و خرابی
 

پندار

حی متاله مائت...
ارسال‌ها
59
امتیاز
166
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
تنکابن
سال فارغ التحصیلی
1400
تلگرام
اینستاگرام
بعضی وقتا این حرف تو ذهنم مپیچه
زخم دشمن رو میشه درمون کرد ولی زخمای دوست رو اصلا
سخته هضمش ولی از اون سخت تر راه تشخیص دوست از دشمن
واقعا سخته...چون گاهی ادم از کسی ضربه میخوره که بهش میگه داداشی
 

Amin rouhi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
561
امتیاز
15,883
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1400
گفتی که کجا رفتند آن تاجوران اینک
زی شان شکم خاک است آبستان جاویدان
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,212
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه

شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای
قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه

هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه
 

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
من هم نقشى در زندگى ايفا مى كنم. كسانى بودند كه به من نياز داشتند.
كسانى كه مرده اند و كسانى كه هنوز زنده اند. آيا كسى مى تواند جاى مرا پر كند؟ جاى مرا، فكرم را، دلواپسى هايم را، دلبستگى هايم را، عشق هايم را؟
_____________
You know what I'm on, let me put you on
007, I'm your James Bond (James Bond)
Scarlett Johansson, yeah, I like 'em blonde
Harry Potter, girl I got the magic, uh
 
ارسال‌ها
589
امتیاز
11,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
97
Dear Davey,
Thank you for your interest in my games. I need to ask you not to speak to me anymore.
If there was an answer, a meaning, would it make you any happier?
Stop adding lampposts to them?
The fact that you think I am frustrated or broken says more about you than me.
And when you finally see what I'm talking about:
Don't say anything.​
 
ارسال‌ها
41
امتیاز
1,975
نام مرکز سمپاد
خوارزمی
شهر
دورود
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر

«ماجرا» را که گفتم، بغضِ انباشته ترکید. گاه کاری که «روایت» کردنِ ماجرا با آدم می‌ کند، خودِ ماجرا نمی ‌کند.

ابراهیم سلطانی
 

Asena

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
240
نام مرکز سمپاد
تيزهوشان ناحيه ١تهران دخترانه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1398
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
تجربى
تو نداشته منى...وقتى تو نباشى به چه كارم مى آيد اين آسمان؟.....
 

Amin rouhi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
561
امتیاز
15,883
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1400
از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز
مکاره (= حیله گر ) می نشیند و محتاله (=حیله گر) می رود
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,212
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

صائب
 

Nahal.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,047
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1401
این جا همه هرلحظه میپرسند:حالت چطور است؟
اما
کسی یکبار از من نپرسید:
بالت...؟
________


رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می بیند
از دور می گوید :
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا ، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس می کنم
از روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
- از تو چه پنهان -
با سنگها آواز می خوانم
و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال ، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم
حس می کنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم حتی اگر می شد بگویم
این روزها گاهی خدا را هم
یک جور دیگر می پرستم
از جمله دیشب هم
دیگر تر از شبهای بی رحمانه دیگر بود :
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جورابهایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفشهایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه ها را
دنبال آن افسانه ی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
تنها یکی از نامه هایم
بوی غریب و مبهمی می داد
انگار
از لابه لای کاغذ تا خورده ی نامه
بوی تمام یاسهای آسمانی
احساس می شد
دیشب دوباره
بی تاب در بین درختان تاب خوردم
از نردبان ابرها تا آسمان رفتم
در آسمان گشتم
و جیبهایم را
از پاره های ابر پر کردم
جای شما خالی !
یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد
یک پاره از مهتاب خوردم
دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و بر خلاف سالها پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوست تر دارم
دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی دانم
گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند
اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است ...
_____

ماه من غصه چرا؟؟؟
آسمان را بنگر
که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم...و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که
دلش از سردی شبهای خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار
دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز
پر امنیت احساس خداست
ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من
دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست
که خدا را دارند
ماه من
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات
از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب
راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد
همه زندگی ام
غرق شادی باشد
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است
اینهمه غصه و غم
اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند
سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز...


قیصر امین پور
 

Amin rouhi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
561
امتیاز
15,883
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1400
مرگ ، ای معنای رفتن تا خدا ، با ما بگو
روح بی همتای او را تا کجا ها برده ای
مانده ام در حسرت سیما آن سرو بلند
کان همه بار متانت تا به بالا برده ای
 

Nahal.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,047
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1401
خیلی حق به جانب گریه مان را نشانِ مامان می‌دادیم و توی نگاهمان پرواضح بود که می‌خواهیم بگوییم "خوبم کن!"

خوب شدنی هم بودیم خب...
 
بالا