جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

Ayeshe

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
179
امتیاز
1,839
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تربت جام
سال فارغ التحصیلی
1405
<<ما باید از هم جدا بشیم نباید همدیگه رو به زنجیر بکشیم . انسان شدن این جوریه .این درست همون چیزیه که دربارش تو کتابا مینویسم .این همون چیزیه که میخوام بچه های خودم و همه بچه ها باشند.استقلال یافته>>
مامان و معنی زندگی
 

ماهی سیاه کوچولو

کاربر فعال
ارسال‌ها
58
امتیاز
506
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
جنوب غربی متمایل به شرق یکمم لهجه شمالی دارم
سال فارغ التحصیلی
1402
رشته دانشگاه
پزشکی
عشق تو خوابی بود و بس!
نقش سرابی بود و بس!
این آمدن این رفتن هم
رنج و عذابی بود و بس!

غُلام هِمت آنم که زیر چَرخِ کبود ، زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد، آزادست ...
 

MOKA

کاربر فوق‌فعال
کنکوری 1404
ارسال‌ها
80
امتیاز
482
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
..لیلای مجنون که باشی، انگار همه یک جور نگاهت می کنند؛ چه خود مجنون، صفت باشد، چه مضافٌ الیه...


نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت توسط پوریا دیارکجوری
پ.ن: از یکی از بلاگ های خاطرات حلیه برای 13 سال پیش...
 
ارسال‌ها
542
امتیاز
8,695
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1402
مادر! تمام زندگی‌ام درد می‌کند
دارد چه کار با خودش این مرد می‌کند؟
دارد مرا شبیه همان بچه‌ی لجوج
که تا همیشه گریه نمی‌کرد می‌کند
این باد از کدام جهنم رسیده است؟
که برگ، برگ، برگ مرا زرد می‌کند
هی می‌رسد به نقطه‌ی پایان، به خودکشی
یک لحظه مکث، بعد عقبگرد می‌کند
ابری‌ست غوطه‌ور وسط خواب‌های مرد
که آتش نگاه مرا سرد می‌کند
بی‌فایده است سعی کنم مثلتان شوم
دنیای خوب باز مرا طرد می‌کند
هی فکر می‌کنم و به جایی نمی‌رسم
هی فکر می‌کنم و سرم درد می‌کند

• سید مهدی موسوی
 
ارسال‌ها
1,079
امتیاز
19,224
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
آدمی چه عجیب و بیچاره است. افرادی دوستت داشتند، دارند و خواهند داشت، اما تو از اینکه یک نفر دوستت نداشت رنج میکشی.
 

نون

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
297
امتیاز
2,792
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
تلگرام
افرادی هستن که هنوز اونها رو ندیدی
و به مراسم عروسیت میان ، شغل جدیدت رو باهات جشن میگیرن ، تو روز تولدت غافلگیرت میکنن و تو خونه جدیدت باهات وقت میگذرونن.
شخصیت های مهم زیادی تو داستانت وجود دارن که قراره باهاشون ارتباط برقرار کنی.
 

majn0_0n

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
164
امتیاز
758
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1408
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می‌سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می‌سازد

سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می‌سازد

مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه می‌سازد

مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله‌های مرده هم پروانه می‌سازد

به من گفت ای بیابانگرد غربت! کیستی؟ گفتم:
پرستویی که هرجا می‌نشیند لانه می‌سازد

مگو شرط دوام دوستی دوری‌ست، باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می‌سازد
 
ارسال‌ها
1,079
امتیاز
19,224
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
یه روز نگاه می کنی می بینی جوری عبور کردی و داری دوباره با آدم های جدید ماجراهای جدید رو تجربه می کنی که یادت رفته ته چاه بودن چه شکلی بود و چقدر درد داشت.
 
ارسال‌ها
1,079
امتیاز
19,224
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
تردید نکن که نوری هست؛ شاید چندان نباشد که گفته اند اما آنقدر هست که از پس تاریکی ات برآید.
چارلز بوکوفسکی
 

...Maryam...

مرمرائیسم:)
ارسال‌ها
132
امتیاز
2,897
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر لبخند:)
سال فارغ التحصیلی
1400
چُون حَق اونِ کِ خودش بیاد تو بِدی بِره باز برگرده بِهت مَشتی باشه پُرش زیاد خورده حِساب کتاب بَد کرده تو رو لِهت ....
 
ارسال‌ها
1,079
امتیاز
19,224
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
آدمهای مرده بیشتر از آدمهای زنده گل دریافت میکنن،
چون همیشه پشیمونی قوی تر از سپاسگزاریه.
 
ارسال‌ها
542
امتیاز
8,695
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1402
هیچ چیز راحتم نمی‌کند.
نه دریا، نه آفتاب، نه درخت‌ ها، نه آدمها، نه فیلم‌ ها، نه لباس‌ هایی که تازه خریده‌ ام.
نمی‌ دانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درخت‌ ها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم، نمی‌دانم.
| از نامه‌های فروغ |
 

galium

^^
ارسال‌ها
18
امتیاز
252
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
....
سال فارغ التحصیلی
1405
با زمین‌گیری کمان آسمان نتوان کشید
تا نگردی راست چون تیر این کمان نتوان کشید

تا نسازی نفس سرکش را چو عیسی زیر دست
توسن افلاک را در زیر ران نتوان کشید

خودنمایی راست صد زخم نمایان در کمین
در هوای تیر، گردن چون نشان نتوان کشید

*از ملامت روی نتوان تافتن در راه عشق
پا به فریاد جرس از کاروان نتوان کشید

زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
تا نگردی مست این بار گران نتوان کشید

«صائب تبریزی»

اگه یکی لطف کنه معنی اون بیتی که ستاره زدم رو توضیح بده ممنون می‌شم! آخه خودم مطمئن نیستم.
 

Amandaa

کاربر فعال
کنکوری 1404
ارسال‌ها
47
امتیاز
640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری، خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هرکی که هست، هرکی که نیست داد میزنم
 
ارسال‌ها
1,079
امتیاز
19,224
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
تو زیباترین حزن من بودی،
عزیزترین زخم من بودی
و دلخواه ترین رنجم ...
این که با افعال گذشته از تو یاد می‌کنم
غم‌انگیز ترین شکل انقراض است که برگزیده ام.
حمید سلیمی
 
ارسال‌ها
415
امتیاز
3,130
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1401
رشته دانشگاه
Physics
شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشيند به موجي
رود گوشه اي دور و تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
كه خود در ميان غزل ها بميرد
گروهي بر آنند كاين مرغ شيدا
كجا عاشقي كرد ؛ آنجا بميرد
شب مرگ از بيم آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قويی به صحرا بميرد
چو روزی ز آغوش دريا برآمد
شبی هم در آغوش دريا بميرد
تو دريای من بودی آغوش واكن
كه ميخواهد اين قوی زيبا بميرد
 
بالا