جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

KOURO$H

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
389
امتیاز
2,903
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1401
رشته دانشگاه
Physics
رسیده وقت رفتن
هر چند من قلبت خیلی وقته رفتم
تورو دست نمیزنم تورو نفس میکشم۰💉🚬
 
ارسال‌ها
1,004
امتیاز
18,138
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
کسی که درد و اندوه مرا نداشته باشد
نمی‌تواند به من پند بدهد
نه نصیحتم نکن
درد من از پند تو بلندآوازتر است.

شکسپیر
 

نرگسیوم

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
643
امتیاز
4,405
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرِ هرت
سال فارغ التحصیلی
1406
پول می‌کنه کبوترو کبرا.
 

NaHaL01

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
290
امتیاز
2,688
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
تلگرام
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است؟
کاین همه درد نهان هست و مجال آه نیست
 

Ayeshe

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
174
امتیاز
1,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تربت جام
سال فارغ التحصیلی
1405
<<ما باید از هم جدا بشیم نباید همدیگه رو به زنجیر بکشیم . انسان شدن این جوریه .این درست همون چیزیه که دربارش تو کتابا مینویسم .این همون چیزیه که میخوام بچه های خودم و همه بچه ها باشند.استقلال یافته>>
مامان و معنی زندگی
 

ماهی سیاه کوچولو

کاربر فعال
ارسال‌ها
58
امتیاز
486
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
جنوب غربی متمایل به شرق یکمم لهجه شمالی دارم
سال فارغ التحصیلی
1402
رشته دانشگاه
پزشکی
عشق تو خوابی بود و بس!
نقش سرابی بود و بس!
این آمدن این رفتن هم
رنج و عذابی بود و بس!

غُلام هِمت آنم که زیر چَرخِ کبود ، زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد، آزادست ...
 

MOKA

کاربر فوق‌فعال
کنکوری 1404
ارسال‌ها
80
امتیاز
454
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
..لیلای مجنون که باشی، انگار همه یک جور نگاهت می کنند؛ چه خود مجنون، صفت باشد، چه مضافٌ الیه...


نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت توسط پوریا دیارکجوری
پ.ن: از یکی از بلاگ های خاطرات حلیه برای 13 سال پیش...
 
ارسال‌ها
530
امتیاز
8,293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1402
مادر! تمام زندگی‌ام درد می‌کند
دارد چه کار با خودش این مرد می‌کند؟
دارد مرا شبیه همان بچه‌ی لجوج
که تا همیشه گریه نمی‌کرد می‌کند
این باد از کدام جهنم رسیده است؟
که برگ، برگ، برگ مرا زرد می‌کند
هی می‌رسد به نقطه‌ی پایان، به خودکشی
یک لحظه مکث، بعد عقبگرد می‌کند
ابری‌ست غوطه‌ور وسط خواب‌های مرد
که آتش نگاه مرا سرد می‌کند
بی‌فایده است سعی کنم مثلتان شوم
دنیای خوب باز مرا طرد می‌کند
هی فکر می‌کنم و به جایی نمی‌رسم
هی فکر می‌کنم و سرم درد می‌کند

• سید مهدی موسوی
 
بالا