- ارسالها
- 418
- امتیاز
- 6,171
- نام مرکز سمپاد
- (: 0
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
دانه چو طفلی است در اغوش خاکیا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
روز و شب این طفل به نشو و به نماست
دانه چو طفلی است در اغوش خاکیا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ترسم که اشک در غم ما پرده در شوددانه چو طفلی است در اغوش خاک
روز و شب این طفل به نشو و به نماست
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشمترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
مست عشقم مست شوقم مست دوستدر آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تومست عشقم مست شوقم مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست
من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلیتا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی ، من به خدا رسیده ام
یارب این نوگل خندان که سپردی به منشمن عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
شب که میشد نقشها جان میگرفتیارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدمشب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
مریم بکر قلم را تهمت عصیان زدمدیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
ترسم که اشک در غم ما پرده در شودمریم بکر قلم را تهمت عصیان زدم
روح عیسای تکلم در جنین آتش گرفت
در مطبخه عشق تنعم نتوان کردترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشددر مطبخه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی
در زدم کس این قفس را وا نکردیک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تودر زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت
و سرانگشتی به روی شیشه های ماتتاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدنهاو سرانگشتی به روی شیشه های مات
بار دیگر مینویسد خانه ام ابری است
ای عشق زمین و آسمان آیه ی توستتو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دست، تو پیراهن دریدنها
تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدمای عشق زمین و آسمان آیه ی توست
بنیاد ستون بی ستون پایه ی توست
من همسفر شراب از زرد به سرختـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم