- ارسالها
- 249
- امتیاز
- 12,692
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
ظالم آن قومی که چشم دوختندتو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ
زان سخنها عالمی را سوختند
ظالم آن قومی که چشم دوختندتو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکردظالم آن قومی که چشم دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
دلم را چشمهایش تیر باران کرد، تسلیممدیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
مولانا
در جهان بال و پر خویش گشودن آموزدلم را چشمهایش تیر باران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد
سجاد سامانی
نعره زدم عاشقان گرسنه مرگنددر جهان بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران
اقبال لاهوری
دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق كرد مارا پايبند و خود شديم آخر شكارنعره زدم عاشقان گرسنه مرگند
درد مرا قوت لایموت گرفتند
قیصرامین پور
راز گل کردن من خون جگر خوردن بوددام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق كرد مارا پايبند و خود شديم آخر شكار
پروين اعتصامي
ما نمی پوشیم عیب خویش، اما دیگرانراز گل کردن من خون جگر خوردن بود
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم
فاضل نظری
در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانیما نمی پوشیم عیب خویش، اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند
پروین اعتصامی
در نمازت شعر می خوانی و می رقصی دریغ
جای این دیوانگی ها گوشه ی محراب نیست
فاضل نظری
هیچ دلی عاشق و دچار مباداتا کـــی به تمـــنای وصــال تو یـــگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
شیخ بهایی
آدمیزاد اگر بی ادب است آدم نیستآسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
حافظ
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای توآدمیزاد اگر بی ادب است آدم نیست
فرق در بین بنی آدم و حیوان ادب است
وقت است که بنشینی و گیسو بگشاییتاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
حافظ
یک همدم باوفا ندیدم جز دردوقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگیم غم شب های جدایی
سایه
من خنده زنم بر دل، دل خنده زند بر منیک همدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرمهركه خواهد گو بيا و هرچه خواهد گو بگو
گير و دار و حاجب و دربان در اين درگاه نيست
حافظ