• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مشاعره

دنیا اسیر فتنه و آشوب و جنگ بود
ما بیخیال معرکه شطرنج می‌زدیم
از حال ما ز اهل شریعت سوال شد
هر مذهبی به غیر جنون گفت مرتدیم!
 
دنیا اسیر فتنه و آشوب و جنگ بود
ما بیخیال معرکه شطرنج می‌زدیم
از حال ما ز اهل شریعت سوال شد
هر مذهبی به غیر جنون گفت مرتدیم!
می بینمت از دور و زیاد است همین هم
این سوخته دل ساخته با کمتر از این هم
 
منتظر بودم بیایی ..امدی ...من نیستم
بی تو در هر حال جز درحال رفتن نیستم
منتظر بودم بیایی تا ببینی سالهاست
بی تو من ان کهنه فانوسم که روشن نیستم
کهنه فانوسی که قلب شیشه ای دارم ولی
باد و باران خوب میدانند.. اهن نیستم
همچنان در سقفِ رویایِ تو می رقصم به شوق
ظاهراً خوبم، ولی در اصل اصلاً نیستم
شیشه ها از دستِ باد و باده دلگیرند و من
چشم در راه توام ای مست و "نشکن" نیستم !
 
منتظر بودم بیایی ..امدی ...من نیستم
بی تو در هر حال جز درحال رفتن نیستم
منتظر بودم بیایی تا ببینی سالهاست
بی تو من ان کهنه فانوسم که روشن نیستم
کهنه فانوسی که قلب شیشه ای دارم ولی
باد و باران خوب میدانند.. اهن نیستم
همچنان در سقفِ رویایِ تو می رقصم به شوق
ظاهراً خوبم، ولی در اصل اصلاً نیستم
شیشه ها از دستِ باد و باده دلگیرند و من
چشم در راه توام ای مست و "نشکن" نیستم !
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه‌ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم! کافی ست
 
تا عهد تو در بستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمان‌ها
 
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

اکنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

شهریار
 
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

اکنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

شهریار
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالاکه من افتاده ام از پا چرا
 
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی

چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود

چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
 
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی

چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود

چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
 
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم !
 
منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم !
استاد شهریار میگه:
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
 
استاد شهریار میگه:
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
در دیرِ مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شکلِ مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
 
در دیرِ مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شکلِ مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
تو فکر رفتنی و خنده‌ات شادم نخواهد کرد/شکر از طعم تلخ زهر چیزی کم نخواهد کرد
بدان یل نیستم،اما به شدت معتقد هستم/که چیزی جز غم تو قامتم را خم نخواهد کرد
 
تو فکر رفتنی و خنده‌ات شادم نخواهد کرد/شکر از طعم تلخ زهر چیزی کم نخواهد کرد
بدان یل نیستم،اما به شدت معتقد هستم/که چیزی جز غم تو قامتم را خم نخواهد کرد
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
 
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
 
یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر آیم
غرضم وصل تو باشد چه تو آیی چه من آیم
منم مرغی که جز در خلوت شب‌ها نمی‌نالد
منم اشکی که جز بر خرمن دل‌ها نمی‌افتد

به پای گلبنی جان داده‌ام اما نمی‌دانم
که می‌افتد به خاکم سایهٔ گل یا نمی‌افتد
 
منم مرغی که جز در خلوت شب‌ها نمی‌نالد
منم اشکی که جز بر خرمن دل‌ها نمی‌افتد

به پای گلبنی جان داده‌ام اما نمی‌دانم
که می‌افتد به خاکم سایهٔ گل یا نمی‌افتد
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم
 
Back
بالا