مشاعره

[riri]

دردم از حد بگذشت و جگرم خون بگرفت
چون طبیب دل مایی ز که جوییم دوا؟

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند ؟

 

[Mojo]

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند ؟

دیدار تو حل مشکلات است
صبر از تو خلاف ممکنات است

 

[صآبا]

دیدار تو حل مشکلات است
صبر از تو خلاف ممکنات است

تهران بی‌صبا ثمرش چیست شهریار
نیما نرفته گر سفر یوش میکنی

 

[riri]

یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه تابانم آرزوست
- عراقی

 

[صآبا]

یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه تابانم آرزوست
- عراقی

تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
ابری شدم ز شوق که اشکی ببارمت

 

[riri]

تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
ابری شدم ز شوق که اشکی ببارمت

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

[صآبا]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

من از گیسوش فهمیدم به وقت مرگ نزدیکم
خوشا ای عشق، ممنونم، همیشه خوش‌خبر باشی

 

[majn0_0n]

من از گیسوش فهمیدم به وقت مرگ نزدیکم
خوشا ای عشق، ممنونم، همیشه خوش‌خبر باشی

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 

[صآبا]

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دلا سخت است اگر مانند یک فرمانده عاشق
امیر یک سپاه اما اسیر یک نفر باشی

 

[riri]

دلا سخت است اگر مانند یک فرمانده عاشق
امیر یک سپاه اما اسیر یک نفر باشی

یار مگو که من منم من نه منم نه من منم
گر تو تویی و من منم من نه منم نه من منم
( )

 

[صآبا]

یار مگو که من منم من نه منم نه من منم
گر تو تویی و من منم من نه منم نه من منم
( )

مردن مرد هنرمند نه چندان درد است
این قضائیست که هر شاه و گدا می‌میرد

 

[riri]

مردن مرد هنرمند نه چندان درد است
این قضائیست که هر شاه و گدا می‌میرد

در کوچه‌های خاطره باران
وقتی که خوشه‌های اقاقی
از نرده‌های حوصلهٔ دیوار
سرریز می‌کنند
و در مشام باد
عطر بنفش نام تو می‌پیچد

- قیصر امین پور

 

[صآبا]

در کوچه‌های خاطره باران
وقتی که خوشه‌های اقاقی
از نرده‌های حوصلهٔ دیوار
سرریز می‌کنند
و در مشام باد
عطر بنفش نام تو می‌پیچد

- قیصر امین پور

دعوی شیر کند هر شیرگیر
شیرگیر و شیر او کفتار ماست

 

[riri]

دعوی شیر کند هر شیرگیر
شیرگیر و شیر او کفتار ماست

تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز ؟

 

[RO$E]

تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز ؟

ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

 

[صآبا]

ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

دل من دیر زمانیست که می‌پندارد
دوستی نیز گلی‌ست
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ترد و ظریفی دارد
بی‌گمان سنگدل است آن که روا می‌دارد
جان این ساقه نازک را
دانسته بیازارد

 

[صآبا]

در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

 

[RO$E]

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت

 

[صآبا]

آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می‌گذرم

 

[riri]

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می‌گذرم

مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو