فکر میکنم خیلی بزرگ دارین فکر میکنین به خودتون و زندگیتون. حقیقت اینه که ما هرکاری هم بکنیم در نهایت در تصویر بزرگ جهانی پشیزی ارزش نخواهد داشت پس چرا الکی با فکر به این چیزا خودمون رو اذیت کنیم. راستش من در حال حاضر خیلی خوشحالم. در موقعیتی هستم که هیچ ایدهای ندارم که حتی ماه آیندم مشغول چه کاری هستم (یعنی حتی نزدیک بهش رو هم نمیدونم) و اون متاسفانه اگر بخوام به اون چیزی که میخوام برسم خیلی این برام مهمه. ولی کلا این تفکرات حتما باید به چیزی برسم رو گذاشتم کنار و تمرکز کردم روی لحظه و شاید کلیشهای به نظر بیاد ولی واقعا همینجوریه که میتونم خوشحال باشم. فکر میکنم تصوری که خیلیا از زندگی دارن اینه که قراره بریم بریم یه دفعه به یه چیز بزرگ برسیم و دیگه همه چیز خوب باشه یا هم که این تصور یه ذره بهتر رو دارن که زندگی مثل اتوبوسه که هی به ایستگاهای مختلف میرسیم که این باز بیشتر واقعگرایانس ولی نه کاملا. حقیقت به نظرم اینه که ما یا به اون هدف یا هرچیزی که خیلی میخوایم نمیرسیم یا اگه برسیم هم احساس خاصی که میخوایم رو بهمون نمیده پس الکی انتظارهای بزرگ نداشته باشیم. الان هم دارم بازی میکنم و یه بازی جدید هم چند وقت دیگه میخوام بازی کنم که خیلی ذوق و هیجان براش دارم. خلاصه که برنامه این هفتم خیلی دوست داشتنی و زنده نگه داره. : )) + کلا روزانه و هفتگی فکر میکنم و راضیم.
+ البته به نظرم جالبه که بدونین من چند سال پیش یادم نمیاد دقیق ولی همون حدودای 15 16 سالگی واسه خودم زمان تعیین کردم که اگر تا 30 سالگی به اون چیزی که میخوام نرسم به خودم اجازهی خودکشی میدم! ولی هرچی سال گذشت به این سن اضافه کردم (30 واقعا جوونه بابا: )) ) و چیزهایی که میخواستم رو کم! الان به نظرم 45 (از 50 میترسم یکم: -" ) خوب میتونه باشه و اینکه اون چیزی که میخوام فقط یه زندگی ثابت و مستقل از همه نظر به خودمه که بتونم برای خودم زندگی کنم و مجبور نباشم برای کس دیگهای زندگی کنم.
+ و اینکه من هنوز عاشق نشدم و رابطهی جنسی هم نداشتم دیگه چه دلیل بیشتری میخوام؟ :- " : ))