مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
صبر

دلی باید که رنج من کشد تا صبر من داند
تحمل کردن ایوب را ایوب می داند...
حالا که طعم دوری و هجران کشیده ام
دیگر ادب شدم به سر آور تو رنج را
 
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه کنم سعی من و دل همه بی‌حاصل بود
 
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه کنم سعی من و دل همه بی‌حاصل بود
به تکلّم به تبسّم به خموشی به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از دست
 
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم
صبح

صبح آن است که با یاد تو من برخیزم
ورنه هر صبح مثال شب تاری دگر است...
 
صبح

صبح آن است که با یاد تو من برخیزم
ورنه هر صبح مثال شب تاری دگر است...
شب سردیست، هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
 
گفتم روم به خواب و ببینم جمال یار
حافظ از آه و ناله امانم نمی‌دهد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله‌ مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
 
ببر ای مرغ خوش الحان صدای نازکت از آن
که این سامان بی سامان هزار و یک فتن دارد
تولدت مبارک ((:


حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ
 
تولدت مبارک ((:


حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ
ممنون
در این دوران سبک روحی به جانکاهی عجین گشته
دلی کو عشق می جوید دمادم آتشین گشته
 
ممنون
در این دوران سبک روحی به جانکاهی عجین گشته
دلی کو عشق می جوید دمادم آتشین گشته
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت‌های ما
 
خدمت

کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود
ای ساقی افزون ده قدح تا وارهیم از نیک و بد
بده ساقی مِیِ باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رُکن آباد و گُلگَشت مُصَّلا را
 
بده ساقی مِیِ باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رُکن آباد و گُلگَشت مُصَّلا را
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت
 
  • لایک
امتیازات: D3la
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد
 
Back
بالا