مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد

کز بخت یکی ماه رخی خوب درافتاد
ماه من بودم کس طالب بختم نبود
عشقِ آتش به دلم بود
و او دل به چشمه افکنده بود

رستانه
 
خود اوست جمله طالب و ما همچو سایه‌ها
ای گفت و گوی ما همگی گفت و گوی دوست
مژده بده مژده بده یار پسندید مرا
سایه‌ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
 
دریای حیات است تو را
جام ممات است تورا
گر طالب عیشی زنهار
دریا بخروش است تورا

رستانه
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
 
از گلستان دل بریدم راهی صحرا شدم
دیدم آنجـا جلوه ای از پرتو دلدار نیست
دل چو پرگار به هر سو دوَرانی می‌کرد
و اندر آن دایره سرگشته‌‌ی پابرجا بود
 
دل چو پرگار به هر سو دوَرانی می‌کرد
و اندر آن دایره سرگشته‌‌ی پابرجا بود
سرگشته چو پرگار همه عمر را دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
 
Back
بالا