مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تُحفه به ما روز اَلست.
حافظ
 
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تُحفه به ما روز اَلست.
حافظ
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
 
زمانه بین بد و بدترم مخیر کرد
درونِ دایره‌ی انتخاب محصورم
احسان انصاری
 
زمانه بین بد و بدترم مخیر کرد
درونِ دایره‌ی انتخاب محصورم
احسان انصاری
هر چه ما را ز دَرِ خانه خود دور کنی
قلب را بر دَرِ آن خانه تو محصور کنی
 
ای روح من در قلب تو چون جان تو در جسم تن
این جا نداند هر کسی تا من تو ام یا خود تو من

حکیم نزاری
 
به هر دو عالم کسی نباشد برای من آشنا تر از تو
منم منم بی بها تر از من تویی تویی کیمیا تر از تو
 
به هر دو عالم کسی نباشد برای من آشنا تر از تو
منم منم بی بها تر از من تویی تویی کیمیا تر از تو
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند

عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند

دودی برآید از فلک نی خلق ماند نی ملک
زان دود ناگه آتشی بر گنبد اعظم زند

بشکافد آن دم آسمان نی کون ماند نی مکان
شوری درافتد در جهان، وین سور بر ماتم زند


مولانا
 
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند

عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند

دودی برآید از فلک نی خلق ماند نی ملک
زان دود ناگه آتشی بر گنبد اعظم زند

بشکافد آن دم آسمان نی کون ماند نی مکان
شوری درافتد در جهان، وین سور بر ماتم زند


مولانا
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
ادم اورد درین دیر خراب ابادم
 
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دور گردون گر دو روزی بر مُراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران ، غم مخور
 
تشنه ی بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که درین ره به خدا میداری
 
تقصیرِ کسی نیست که این‌گونه غریبیم
شاید که خدا خواسته دلتنگ بمیریم
 
زیرِ شمشیرِ غمش رقص‌کُنان باید رفت
کـ‌آن که شد کشته‌ی او نیک سرانجام افتاد
 
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از انی
 
Back
بالا