شاعرانه های کاربران

marlik

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
519
امتیاز
717
نام مرکز سمپاد
شهید صدوقی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع - صنایع
پاسخ به ترمه ی مرگ ِ ندا مکرم

به نقل از ندا مکرم :
مرگ...
مرگ من مرگ شبنم شعری است که غنچه ای را ز خواب بیدار کرد
مرگ من مرگ بی باک ندایی است که در کوچه ی تاریکی گم شد
مرگ من مرگ تاریخی است که رقم نخورد، نوشته نشد، پاک شد
مرگ من مرگ موسیقی است، موسیقی تبداری که نلرزید و جان هراسیده ای را لرزاند
من زنده ام، اما...ندای غنچه ی هراسیده ی تبدار چه شد؟
شعری که در کوچه ی تاریکی ره می سرود چه شد؟
ایمان به انسان که شبچراغ راه من بود چه شد؟
من زنده ام، اما نیست...نیست، حتی یک کلام هم دیگر نیست
مرد؟ نه نمرد، به تاریخ هم نپیوست. گم شد، محو شد، فراموش شد و پاک شد...

اوج ِ این مرگ رو میشه تو وسطای ِ این کلمات پیدا کرد

اما شروع و پایانش مبهمه ؛ گمه ؛ اما پایان ِ کلمات سرانجام دارن : " فراموش شدن و پاک شدن ... "

چون عاشق ِ کلمات ِ وسطش شدم و عاشق ِ ترکیب بندی کلماتش +
 

85050093

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
283
امتیاز
104
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین اصفهان
پاسخ : شاعرانه های کاربران

و من این بار بیصداتر از همیشه رفتم...
بیصدا تر از همیشه گریستم
ضربان قلبم بیصداتر از همیشه است
و من به حکم جبر روزگار پذیرفتم:
که پس از هر خنده حتما گریه ایست ولی پس از هر گریه حتما خنده ای نخواهد بود

البته بازم ادامه داره اما خوب تا همین جاش کافیه
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : شاعرانه های کاربران

منم یه جورایی چند تا شعر گفتم ولی خب سبکشون امروزیه و به نوعی ترانن
----------------------------------------------------------------------------------------------
ستاره ها رو خط نزن
بگو تو هم مثل منی
بگو میون سختیا
دل منو نمیشکنی
ستاره ها رو خط نزن
بذار که گریت بگیره
نذار که این پلیدیا
توی دلت جا بگیره
ستاره ها رو خط نزن
نگو که عشق مال ما نیست
نگو تو این حال و هوا
جایی واسه عاشقی نیست
ستاره ها رو خط نزن
نذار دلت غم بگیره
نذار که اون صورت تو
توی خیالم بمیره
ستاره ها رو خط نزن
کاشکی همیشه شب باشه
کاشکی که ماهی مثه تو
تو آسمون من باشه
ستاره ها رو خط نزن
بذار که بازم نور بدن
بذار که به قلب منم
تا بینهایت شور بدن
ستاره ها رو خط نزن
ستاره ها شادابین
ستاره های من و تو
سهم شب مهتابین
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : شاعرانه های کاربران

تو همونی که تو قلبم
مثه یک ماه قشنگی
باغ عشقمو دوباره
پر کن از گلای رنگی
تو همونی که مثه کوه
سر سپردی بین ابرا
کاش میشد بیای سراغم
نذاری منو تو تنها
تو همونی که همیشه
عاشق صدای من بود
اونی که دستای سردش
ناله هاش ندای غم بود
تو همونی که شب وروز
بم میگفت تویی عزیزم
بم میگفت اگه نباشی
همه اشکامو میریزم
تو همونی که میگفتی
میمونی باهام همیشه
چرا تو گذاشتی رفتی؟
دیدمت از پشت شیشه
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : شاعرانه های کاربران

باد و باون واسه سرما
تن خسته تک وتنها
یه سبد ستاره چیدم
از میون آسمونا
دل تو هیشه خستس
عاشق وحدت موجا
تو که هستی و میبینی
که گذشته دوره ی ما
گل بارون زده ی من
آشنای همه دنیا
عاشق گذشته ها که
پر گرفته همه دل ها
دست های مرده و خستت
میمونه دوباره اینجا
تا که دنیامون ببینه
ما می مونیم بی مهابا
عاشقیم واسه همیشه
عاشق آبی دریا
عاشق پرنده ها که
پر میگیرن بین ابرا
میرسه بازم یه روزی
که می تونیم باز ما 2 تا
ادعا کنیم می تونیم
بخونیم از عشق و فردا
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : شاعرانه های کاربران

نمي دونم کجا برم
اين لحظه ها مال منه
سپردنت به دست باد
براي من يه ماتمه
نگو که از من دلخوري
دلخوريات غم منه
سکوت سردت واسه من
نشونه ي نبودنه
بدون من تا به کجا؟
نبودنت مصيبته
آرامشت کنار من
خودت ميدوني عادته
هميشه من مست چشات
ديوونه ي برق نگات
دوباره غرق هق هقم
ميخوام که باشم من باهات
بدون تو قلب منم
توسينه تند تند ميزنه
اينو ميدونم 1 نفر
داره دلت رو ميشکنه
 

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : شاعرانه های کاربران

ای تو زیبا!تو پاک!بی نیرنگ
ای شکوه دیدنم از تو
ای تو راه مه الود بی برگشت
لذت رسیدنم از تو
ای تو رویای روشن غمگین
ای دلیل خواب دیدنم از تو
هر نفس با منی و در منی
التهاب نفس کشیدنم از تو
ابی اسمانی ترین پرواز
بال های پریدنم از تو
ساده ای و روشن اما سخت
رفتن و دل بریدنم از تو
من به حوا شباهتی دارم!
اضطراب سیب چیدنم از تو!

گرچه در حد اشعار دوستان نبود!
 

ISO9002

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
947
امتیاز
1,655
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
پاسخ : شاعرانه های کاربران

در طلب عشق تو، عاشق نالان منم از شکـــن زلف تو ، سر به بیابان منم

هستی و این کائنات، میکده ی وصف توست ساقی رندان تویی، مست و پریشان منم

زاهد دجّال خــــوی، فخر فروشــــد همی در عَرَف کــــوی تو، عاقل نـــــــادان منم

گفته ام از عشق تو، باز نگـــــــــویم ولی نغمـه ی جانـــان تویی، نـــای غریبان منم

من نتوانم سکــــوت، پیشه ی جــــــانم کنم هر نفسم ذکر توست، دست به دامان، منم

لیلی و مجنون کننـــد، جــــــان به فدایان هم روح من از آن تــــوست، دل زده ی جان منم

آتش لعل لبـــــــت، قاتل جـــــــــان من است چشم دلــــــت باز کن، عاشــق سوزان منم

باد صــــــبا را دهم، این سخنم بهــــــــــر تو: "در غم هجــــران تو، اشک چو بــاران منم"
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
چند شاعرانه کوتاه

روزی را که به دنیا آمده ای
فراموش کرده ام
ترجیح می دهم
روزی را به خاطر بسپارم
که از این دنیا می روی!

***
قبول که آدم و حوا
گناه کردند
ولی این زمین
برای آن میوه کذایی
مجازات سنگینی بود!

***
دلم برای کلاغ بیچاره می سوزد
میان همه قصه هایت
یک بار به خانه اش نرسید!

***
هیچ وقت نداشتمش
دوستت را می گویم
ولی خودت را چرا!

پ.ن: فکر نکنم اینا ارزش ادبی داشته باشه ولی ایده بعضیاش برای خودم جالبه! به هر حال ببخشید اگه چرت و پرته :D
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

با وجود استقبال کم نظیر از پست قبلی به این نتیجه رسیدم که هرچه زودتر کوتاه نویسی هامو بسوزونم :D

مولانا می گه: " عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ... شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت"

این شعر نیست اما حرف هایی است موزون که 2 3 سال پیش نوشتم برای عشقی که هنوز دوستش دارم!:

گویند از عقلی که زبون است و ذلیل است و ذَمیم است
گویند از عشقی که رفیع است و نعیم است و کریم است

من باز ندانـــــــم ز کجا این سخــــــــن آغاز بکردند؟:
" در عشق تجلی بهشت عقل چنان نارِ جَحیم است "

چون پیر خراباتی آواره ی ما هیــــــــچ نفهمـــــــــید...
کان منزلت عقل همی موجب این خلق عظیم است...

گفتا ز تعقل و تفــــــــکر که همه دست بشوییــــــــــد...
ما بنده ی عشقیم و جنون عارضه ی عشق حکیم است!

عشق آیت تقدیس ولی عقل بسی اقدس از آن است
مفتاح فتوح همه عشقی به کف قلب فهیـــــــم است

باری به دمی مغز کس اَر از تک و پو باز بیفتـــــــــد
عشقی نَبَرَد راه به قلب و دل او گرچه سلیم است

ای کاش که هر دل بزند چنگ بر عشقی که عَقیل است
عشقی که به منطق نکند تکیه به تحقیق رَجیــــم است

عفوم بنماییـــــــــــــد اگر در ره انجام قیاسم
بسیار به بیراهه برفتم که خداوند رحیم است!​

پ.ن: "عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو... و این هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت عشق و عقل معنا شود!" دکتر شریعتی
 

sim sim

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
22
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
دانشگاه
انشالله شریف
گاهی تو را می پیچم در آرزوهایم

گاهی تو را می پیچم در آرزوهایم

گاهی برایت لالایی می خوانم

گاهی کنارم می گذارمت تا تنها نباشی

گاهی برایت حرف می زنم تا خسته نشوی

گاهی می بوسمت تا ویرانم کنی

گاهی هم تنهایت می گذارم تا تنها باشی

و شاید هم گاهی مدام تکرارت میکنم تا کنارم بمانی

گاهی می خواهمت عین بوم که نردبان

گاهی می سازمت عین رنگ که نقاشی

گاهی هم فقط ....

گاهی هم فقط آرزو می کنم که بیایی ...

فقط بیایی ...



پ.ن : تو بیا ، من دنیا را برایت آب پاشی میکنم ...

پ.ن : تو فقط بیا !!


از خدا که پنهون نیست

از شما چه پنهون که از زبون خودم بود
 

ثنا

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
196
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
مدال المپیاد
شیمی و زیست
بغض


می گذرم از این بازی های سرنوشتم

می نگرم به آسمان آبیم

می گریم از تلخی سرنوشتم

می نویسم بر دفتر تنهاییم

می گذرم از خلوت و تنهایی دلم

می نگرم به قلبِ همیشه عاشقم

می گریم از بغض کهنه شده ای سینه ام

می نویسم بر دفتر اسرارم

می گذرمُ می نگرمُ می گریمُ می نویسم......................

که چقدر................................................................!!؟؟
 

نادیا

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
107
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
harvard medical university یاharvard law universitylهستم.
رشته دانشگاه
ive been thinking about law or psychiatry so far
پاسخ : شاعرانه های کاربران

این یه تیکه از شعر.

پرسه میزنم در این کوچه باغ بی‌ کسی‌

تنها و خلوت

می‌ آید صدای نفسی که آرام آرام خاموش میشود

پرسه میزنم دیوانه وار

از سویی به سوی دگر

تا شاید تو را زیر نور ماه بیابم

ای گمگشتهٔ نیمه تنهایی من

امشب ماه کامل است

بیا

امشب این جام شراب نیمه شراب شیراز است و نیمه آب

نیمه یه مست منم،نیمه پاک تویی

بر بام سیاه شب دگر خواب چرا؟

گر روز بشکنند کوزهٔ ما


تو پنهانی‌ بیا

تو در تاریکی بیا

گر چه این فصل خزان فصل گدایی نیست از گل سرخ

بیا تا ما شبانه گدا شویم

در گذر گاه زمان و در زمین و آسمان

من مرده ام

بیا تا دور از چشم مرگ

در خیالی زنده شویم

ای بی‌ نام و نشان روز گار

بیا تا پنهانی‌ زنده شویم
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

چون سحر آغاز شد

بار دیگر روح من در شوق تو پرواز شد

از وجودم نغمه ای بر کوی تو آواز شد

موج موج اشک های من به سویت باز شد

های و هوی غصه هایم با سکوتی ساز شد

تا ابد فکر و خیال بودنت زیباترین همراز شد

چون سحر آغاز شد...


پ.ن: دفترمو نگاه می کردم دیدم اینم چند سال پیش نوشتم! خیلی ساده و کوتاهه ولی از گفتنش پشیمون نیستم!
 

po0ya

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
53
نام مرکز سمپاد
shahid ejei
شهر
esfahan
مدال المپیاد
سابقه دارم !
بازیچه های دنیوی

اینو نوشتم می خواستم نظر دیگران رو راجع بهش بدونم .
فقط بعضی جاها موقوف المعانیه لطفا پشت سر هم بخونین .

در نمازم هر چه بر بالا نظر کردم زمینی می نمود مشکل از سقف است دل را باز دارد از صعود
مطمئن بودم خدا بالای این سقف است و گوش می دهد بر حرف های این دل و اشکم چو دود
مـی بـکاهــد آتـش از دل یـــا خــمـوش مـی بــسـازد نـــــــالــــــه از چـــرخ کــبـود
اخگرش بی سو نشد ، خرمن بسوخت انـــدک انـــدک بــــر غـــم دل مـی فــزود
در سکوت محض فریادی زدم آه ای خدا باده ای اندک ز ساقی خواستم ، شیخ آن زدود
چون که قاضی عاشقی را کفر خواند دل فرو بستم ز غیرش ، هر چه در راهش نبود
بلبلی را در قفس دیدم دلش در عرش بود چون براو گفتم چه کردی ، برسرود :
سجده ی عشقی به درگاهش دلم تا عرش برد ورنه این بازیچه های دنیوی عقل از سرم در می ربود
 

soofy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
218
امتیاز
1,048
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپیاد ریاضی و ادبی فعالیت می کردم یه زمانی
دانشگاه
دانشگاه هنر اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
يه شعر ...

سلام
اين يه شعر از خودمه نمي دونم چقدر خوبه يا چقدر بده... تا حالا هم جايي نخوندمش
خوشحال ميشم نظر بديد...

من نه حلاجم
نه هاتف
من نه مولانا
نه عارف
من نه قطره كه ببارم
و نه سازي كه بنالم
من نيم آتش كه سوزم
من بسان خون پاكم
من نه ليلي من نه مجنون
خشك شد درياي عشقم
من چو ماهي در هلاكم
من نه سهرابم نه رستم
من چه باكم؟
من فقط يك مشت خاكم
من نشان جبر هستي
تو نشان از بت پرستي
من نه خورشيدم
نه ماهم
من فقط...
من...
بي گناهم...
 

Arsham

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
81
امتیاز
67
نام مرکز سمپاد
شهید حقانی
شهر
بندرعباس
مدال المپیاد
نقره زیست 90
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
زیست‌شناسی جانوری
روزگارانی بود

روزگارانی بود،
روزگارانی کهن،
دشت بود و اسب و زین.
گیسوانت بر باد،
چون همان اسب سپید بادپای،
چون همانگه کز جوانی باد بود.
آه، بگفتی ز باد،
باد دشتان، بر اسب، آزاد
گیسوانت بر باد.

زندگیمان این بود،
شیر و پشم و مشک و نان،
خواب، گویی کز پلنگی تیزپا هشیارتر،
اسب و زین و پر کمان،
شیر و پشم و مشک و نان، همچو اسبان، آزاد
گیسوانت بر باد.
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : شعر تو...

به سمت حرم آغوشت -منم امروز یه تبعیدی
یه حال دیگه ای دارم-از اون وقتی که خندیدی
پراز دریا شدم از تو-که هر موجش یه آتیشه
دلم با ساحل چشمات-پر ار آشفتگی میشه
....
....

.....
دیگه بقیشو حال نداشتم
 

Talent

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
29
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : پاسخ : شعر تو...

تا اینجاش که خیلی عالی بود باید ببینی بقیه چی میگن..

دل من عاشق و دل کشته ی توست
به خدا این همه کینه
نزند وصله به این
قلب یخی..




×لطفاً پست متوالی ارسال نکنید.
 

N¡na

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
3,352
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
گذاشتم كنار
دانشگاه
هنرهاي زيبا دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
طراحي صنعتي
اشعار من و تو...


زمین این روزها *_______________
یک در از هفت آسمان ها باز شد انسانیت در این زمین آغاز شد
چشمه ها بر سطح عرض جوشیدند خورشید آمد ابرها باریدند
چرخ گردون گردشش از سر گرفت آدم و حوا را غم در بر گرفت
چون آسمان ها برتری داشت برزمین آنها هم اهل آسمان بودند همین
ولی یک سیب از درخت وسوسه انها را کرد شاگرد مدرسه
مدرسه جایی نبود جز خاکدان درس اول کار نکن با شیطان
درس دوم مهربان باش مهربان درس سوم همکاری با دیگران
درس بعدی عمر تو محدود است جاهل از هر مکتبی مردود است
این چنین انسانیت آغاز شد درب پیشرفت رو به انسان باز شد
انسان ها هر روز افزوده شدند بدی ها در این جهان دیده شدند
ولیکن این بدی بود که اندر این جهان پیشرفت می کرد از زمین تا آسمان
در نهایت امروز در آن زمین نیست هیچکس خوب همه کس اندر کمین
بیایید دست در دست هم دهیم تا که خوبان زنده مانند در زمین
 
بالا